گردشگری دینی: مطالعه موردی سیاحت، زیارت در مشهد

تاریخ انتشار:

به گزارش مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی، ششمین نشست از دور دوم سلسله نشست‌های علمی پژوهشکده ادیان و مذاهب با عنوان «گردشگری دینی:‌ مطالعه موردی سیاحت، زیارت در مشهد» با سخنرانی دکتر الله‌کرم کرمی‌پور عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، چهارشنبه بیستم اسفندماه 93 ساعت 12:45 در سالن کنفرانس امام موسی صدر  برگزار شد.

مشروح سخنان این عضو هیئت علمی دانشگاه که در ادامه آمده پس از حروفچینی، با تأیید ایشان و معاونت پژوهش منتشر می‌شود:

به صورت مقدمه عرض می کنم اگر بتوانم به صورت دقیق، منظم و روشمند موضوع «گردشگری دینی» و مقوله سیاحت و زیارت را در یک میدان پژوهشی خاص نشان دهم، شاید از عهده این موضوع برآمده باشم. لذا بیش از آنکه «استدلال انتزاعی»  کنم بایست به صورت روشمند و دقیق، سیاحت و زیارت را به عنوان دو کنش اصلی در گردشگری دینی در یک میدان خاص نشان دهم.
دوستان از من بهتر می‌دانند که امروزه دیگر گردشگری، در چارچوب سنتیِ تجاری و اقتصادی و بازرگانی نیست، بلکه جنبه فرهنگی و ارزشی و دینی هم بخش جدایی‌ناپذیر مسافرت و توریزم شده است. یعنی نمادها و اعمال و کنش‌های دینی و مواجه شدن با فضاهای دینی نیز از انگیزه هایی است که افراد را به سمت مسافرت و ملاقات با نمادها و فضاها و کالبدهای دینی سوق می‌دهد.
توریزم در عام‌ترین معنا همان سیاحت و سیاح است به معنی کسی که سفر می‌کند. پس در واقع سفر کردن به منظور ملاقات با نمادها و کالبدها و نمادهای دینی هم می‌تواند یکی از مصادیق توریزم باشد. از طرفی، سیاحت انگیزه اولیه برای گردشگری، جنبه‌های تفریحی و لذت و تفنن و در واقع مواجه شدن با پدیده‌ها و فضاهای جدید است و از طرف دیگر، هم زیارت معنایش این است که شما بنای مسافرت در پیش می‌گیرید که شخص بزرگی را و مکان مقدسی را و فضای مقدسی را انسان خارق‌العاده‌ای را ملاقات کنی و احترام بگذاری. این‌جاست که گویا زائر و سیاح یک معنای مشترکی دارند و آن هم این است که هر دو می‌خواهند سفر کنند. به قصد زیارت و سیاحت جایی بروند. در واقع این‌جا یک معنای مشترکی دارند که گویی مسافرت کردن و مواجه شدن و ملاقات کردن هر دو مشترکات این پدیده است.
با توجه به این‌ معنا، باید یک مفهومی را توضیح دهم؛ تفکیک و تمایز مفهومی میان کنش زیارتی و سیاحتی که ماکس وبر (جامعه شناس آلمانی) در یک تقسیم‌بندی از کنش‌های انسانی مطرح می کند:  او کنش ها را به چهار دسته؛  کنش عاطفی، سنتی و معطوف به ارزش و معطوف به هدف تعیین می‌کند. یعنی وبر یکی از کسانی است که از نظر او فرد انسانی و کنش انسانی ملاک عمل انسان است. انسان فراتر از سیستم‌های اجتماعی جایگاه و ارزش دارد. فرد انسانی خودش معنا آفرین است. در این جا با وام گیری از نظر وبر، می توان زیارت و سیاحت را ناظر به دو کنش معطوف به هدف و کنش معطوف به ارزش، یعنی این که به هر حال کسی که می‌خواهد مسافرت کند به قصد یک عمل دینی و یک عمل سنتی که از قبل وجود داشته می‌خواهد عمل می کند و در کنش سیاحتی یعنی کنش معطوف به هدف این است که من می‌آیم بر اساس محاسبه سود و زیان شخصی و خانوادگی و شغلی خودم یک مسافرتی را در پیش می‌گیرم یعنی، جنبه‌های سنتی و به میراث رسیده از آبا و اجداد را دخالت نمی‌دهم. پس این‌جا می‌توانیم به لحاظ مفهومی کنش زیارتی را ارجاع دهیم به کنش عقلانی معطوف به ارزش، یعنی کنش سنتی، و کنش سیاحت را ارجاع دهیم به کنش عقلانی معطوف به هدف، آن جایی که شخص بر اساس معیارهای اقتصادی و مالی و فردی اوقات و فراغت و لذت‌هایی را که می‌تواند از این سفر در پیش بگیرد انتخاب می‌کند.
از طرف دیگر، وقتی کنش زیارتی معطوف به ارزش و کنش سیاحتی معطوف به امر هدف باشد، دو شیوه و «سبک زندگی» را هم برای کنش‌گر فراهم می‌کند. همان‌طور که گفتم در واقع کنش معطوف به هدف مبتنی بر این است که من با همه جنبه‌های فردی و اقتصادی و مزاجی و خانوادگی خودم را می‌سنجم، اما در کنش زیارتی مبتنی بر یک کنش سنتی حلالیت می‌طلبم و خداحافظی می‌کنم از همسایه و بدهی‌های قبلی خودم را تسویه می‌کنم و بر اساس این کنش سنتی این راه را در پیش می‌گیرم. از طرفی هم دیده می‌شود که زیارت مجموعه‌ای از ترکیبات فرهنگی است که دارای اعتقادات، احساسات و مناسک و پیامدها و دانش‌ها است. در واقع این چیزها اطراف کنش زیارتی قرار می‌گیرد.
برای این که درک روشن‌تری داشته باشیم از این موضوع یعنی کنش زیارتی و سیاحتی، این را در واقع در یک میدان خاصی به نام مشهد و زیارت امام رضا (ع) ببینم می‌شود مطرح کرد که این امر زیارت و سیاحت در میان دو نسل اتفاق افتاده است؟ نسل بالای چهل سال و نسل زیر چهل سال؟. این سوال را می توان این گونه مطرح کرد؛ نسل بالای چهل سال و نسل زیر چهل سال چگونه به موضوع سیاحت و زیارت می‌نگرند، کدام نسل به کدام گرایش روی نشان می‌دهد؟
به نظر می رسد سبک زندگی کنش‌گران در مقوله کنش زیارتی و سیاحتی، می‌تواند متفاوت باشد. دو نسل بالای چهل سال، و زیر چهل سال در واقع دو تا گفتمان دارند، دو تا سبک زندگی دارند، دو تا زبان ارتباطی با هم دارند. در نتیجه  نوع سفری که انتخاب می‌کنند در قالب سبک‌های زندگی آنان می‌تواند معنادار باشد. پس چهارچوب این کار را یعنی تفکیک این موضوع را میان نسل بالای چهل سال و نسل زیر چهل سال را در یک میدان به شکل مشاهده مشارکتی و پرسش از انگیزه‌ها و تمایلات افراد در خصوص دو مقوله زیارت و سیاحت پیگیری کردم و دیده می‌شود که کنش سیاحتی و کنش زیارتی در واقع معطوف به دو نسل مختلف است. دو سبک زندگی را شکل می‌دهد. همان‌طور که دیده می‌شود هر قدر جامعه توسعه پیدا می‌کند و در روند نوسازی جلوتر می‌رود و «شکاف نسلی» بیشتر می‌شود، این گفتمان نسلی و این تفاوت‌های نسلی بیشتر خودش را نشان می‌دهد.
می‌شود گفت که تفاوت‌های نسلی در زمینه سبک زندگی تا حد زیادی در نحوه گذران اوقات فراغت هر نسل قابل مشاهده است. در شرایط کنونی برخی از جوانان برای خود آداب و رسوم و ارزش‌ها و هنجارهای خاصی دارند که منشا رفتارهای متمایز آن‌ها شده است. نتایج تحقیق نشان داده است که رفتن به مسافرت به عنوان تفریح و گردش در میان نسل جوان افزایش یافته است ولی رفتن به مسافرت برای زیارت و دیدار اقوام کاهش یافته است. اگر در کنش سنتی در عصر سنت جهان‌گردی به معنای رنج سفر بردن،‌ شناخت، آگاهی از افق‌های اسطوره‌ای، دین‌باوری است، در زمانه جدید، گردشگری اولا برآمده از دنیای مدرن و دوره جدید است و فرار از زندگی ماشینی گذران اوقات فراغت، تفریح، لذت‌جویی و آسایش و برتری‌جویی مؤلفه‌هایی است که می‌تواند برای نسل جدید به عنوان انگیزه سفر حساب شود. از طرف دیگر، وقتی که سبک زندگی و گفتمان عوض می‌شود، در واقع شیوه‌های معرفتی، پارادایم‌های معرفتی و دانایی هم عوض می‌شود برای این دو نسل. یعنی آن چیزی که در زبان روزمره نسل جدید، در افق‌های فکری، در معرفت‌شناسی، رفتار و ذهنیت و تفکر فکری و فلسفی‌شان هم دیده می‌شود کاملاً با نسل پیش از خودشان می‌تواند متفاوت باشد. یعنی سبک زندگی، گفتمان، رفتار و معرفت را می‌تواند این سبک زندگی به خودش اختصاص دهد. پس اپیستمه ها و صورت های دانایی و زبانی و گفتمانی هم عوض می‌شوند. از این نظر می‌شود گفت گفتمان‌ها تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل می‌دهند.
این‌جا از مفهومی می توان سخن گفت که جامعه‌شناسان اسم آن را گذاشته‌اند «دال مرکزی» (nodal point). یعنی  هر کدام از سیاحت و زیارت به مثابه هسته اصلی ای است که مجموعه ای از کنش ها و روحیه ها و ذهنیت ها در اطراف آن شکل می گیرد و هسته اصلی را به خودش اختصاص می‌دهد، اما کنش‌های رفتاری و زبانی و معرفتی در اطراف آن دور می‌زند. پس در یک کنش سنتی اگر زیارت در مرکز است ، ولیمه دادن، قربانی دادن، خداحافظی کردن و وصیت‌نامه‌ نوشتن، چاووشی خوانی، قربانی و مهمانی دادن در اطراف آن کنش زیارتی قرار می گیرد. اما وقتی که مبتنی بر نسل جدید و گفتمان جدید و کنش سیاحتی باشد اوقات فراغت، محاسبه سود و زیان استفاده از جنبه‌های تجاری و استفاده از نمادها و مواجه شدن با پدیده‌های جدید در مرکز قرار می‌گیرد. پس سیاحت و زیارت به مثابه دو نقطه کانونی است یعنی هرکدام هسته اصلی را تشکیل می‌دهند که مجموعه‌ای از فضاهای فکری و رفتاری و معرفتی را در اطراف خود مثل آهن‌ربا به خودشان جذب می‌کنند. پس می شود گفت در این‌جا دال مرکزی که زیارت بر آن مبتنی است ایمان و اعتقاد و باور است و دال مرکزی گفتمان گردش‌گری فردیت‌باوری و سود و لذت است. زائر به خاطر ایمان به حقیقتی مقدس سفر می‌کند و گردشگر به خاطر کسب لذت. در نتیجه زائر و سیاح هویت‌هایی هستند که در سایه گفتمان‌های متفاوت معنا می‌یابند.
می‌دانیم تحولاتی در مقوله زیارت اتفاق افتاده است اما در قالب چه خصوصیاتی و چه مؤلفه‌هایی این تغییرات اتفاق افتاده است،‌ زبانی، ذهنی، معرفتی، مبتنی بر اقتضائات زمانی و فرهنگی و دوره‌ای است که در آن زندگی می‌شود. مجموعه‌ای از این‌ها تغییر می‌کند. با توجه به دو «سبک گفتمانی» دو شیوه رفتاری و دو صورت معرفتی شاخص‌های تحقیق هم می‌توانند متفاوت باشند. در واقع کدهای مطرح شده ناظر به پرسش‌های مطرح شده در مشاهدات و مجموعه گفت‌وگوهایی که ما داشته‌ایم و نمادهایی که آن جا دیده می‌شود به این صورت است. پنداشت مذهبی از خود یعنی تقید به مناسک و مقید بودن به اخلاق دینی، شاخص دوم نحوه گذران اوقات فراغت، فعالیت‌هایی که افراد ترجیح می‌دهند در اوقات فراغت‌شان به آن‌ها توجه می‌کنند. تجربه‌های شخصی، این که شما با چه کسی سفر کنید. همراه و همگام شما که باشد؟ اردویی باشد؟ دانش‌آموزان هم‌کلاس شما باشند، همسایه شما باشد، هم سن و سال‌های شما باشد، در نوع کنش زیارتی، این که فرزندان شما باشد کدام یک از فرزندان شما باشد در کنش زیارتی شما می‌تواند متفاوت باشد. این که فرزند دختر یا پسر شما باشد، این که با دنیای شما هم‌سان و شریک باشد یا نباشد می‌تواند در کنش زیارتی شما دخالت داشته باشد. تمایلات فکری، مناسک یعنی تفاوت و تشابه رسوم،‌ آداب قبل سفر و حین سفر، انگیزه‌ها و جنبه‌های روانی سفر می‌تواند شاخص باشد. پس این‌ها می‌تواند پنداشت مذهبی، اوقات فراغت، تجربه زیارت و سیاحت می‌تواند متفاوت باشد.
اگر باز از نتایج از داده‌ها از نتایج تحقیق بخواهم بگویم پاسخگویان نسل اول سفرهای خارجی حج و کربلا را متفاوت از سایر سفرهای زیارتی دانسته‌اند اما بیشتر پاسخگویان نسل دوم تفاوت چندانی بین سفرهای داخلی و خارجی اعلام نکرده‌اند. نسل دوم اعلام کرده‌اند که آن‌ها در کنار زیارت احساس ارامش و لذت داشته‌اند. هر دو نسل به غیر از کنش‌های زیارتی وقتی را صرف خرید و دیدار از اماکن تفریحی و گشت و گذار کرده‌اند. هر دو نسل به لحاظ شاخص انگیزه دارای تفاوت‌های محسوسی است. نسل دوم به جهت رفاه بیشتر و درگیر نشدن با کارهای بدنی از انگیزه کم‌تری برخوردارند. محرک اصلی برای رفتن به سفر برای نسل دوم بیشتر بعد سیاحتی و گردشی و تفریحی است. اگر این‌جا از مجموعه فضاها، انگیزه‌ها و مشاهده‌ها و ذهنیات بخواهم سخن بگویم گردشگری را در دو مقوله سیاحت و زیارت می‌توان از هم تفکیک کرد. به جهت آن که دو نسل در ایران به جهت سبک زندگی و گفتمان‌های هویتی و زبانی و شناختی دارای تلقی مختلف از زیارت و سیاحت است، جنبه‌های زیارتی و مناسکی برای نسل اول پررنگ‌تر و جنبه‌های سیاحتی و اوقات فراغت و گشت و گذار و دیدار از مراکز تفریحی برای نسل دوم بیشتر است. چیزی که من می‌خواهم بیشتر در واقع یک کدی باشد، دریچه‌ای باشد که مبنای مطالعات جدیدتری را فراهم کند، ما اینک در «وضعیت گذار نسلی» از «معتقد بودن» به «خود بودن» هستیم. یعنی جنبه مناسکی، جنبه‌های سنتی بودن زیارت، دارد تبدیل می‌شود به جنبه‌های «خود بودن»، جنبه‌های عقلانیت و نوعی فردباوری، و نوعی انتخاب، محوریت انتخاب برای کنشگران. اگر الزام در مقو له زیارت برای نسل گذشته چیزی همانند امور سنتی و مناسکی بود امروزه چیزی برای تفریح و خود بودن است، محور خود بودن. برای همین است که شما چیزهایی را که در قبل می‌دیدید مثلاً از مفهوم «مشهدی» کسی اعتبار و سرمایه پیدا می کرد، از روستا می‌رفت به مشهد و مشهدی می شد و سرمایه‌ای به دست می‌آورد که سرمایه‌اش این نوع لباس و تقدس آن بود امروزه دیگر مشهدی گفتن برای کنشگران سرمایه نیست. پس گفتمان‌ها هم عوض می‌شود. پس در واقع ملاک‌های معنا هم عوض می‌شود، گفتمان‌ها هم عوض می شود. تغییری که به وجود می‌آید، «سرنوشت و انتخاب»، از «اقامت»به «جست‌وجوگری» است. دیگر کسی نمی‌رود در مشهد ده روز و یک ماه در یک مسافرخانه بماند. سعی می‌کند از مراکز دیدنی، موزه‌ها و مراکز خرید دیدن کند. این که شما می‌بینید انگیزه‌های ساختاری شهر مشهد معماری و فضای شهری مشهد هم در قالب سنتی دیروز نیست. معماری هم عوض شده و در واقع در قالب فضای مدرن هم عوض شده است. می‌شود گفت این تحلیل مظاهر و نمودهای روند سکولاریزاسیون را در گفتمان‌های نسل جدید در قالب رفتارهای مبتنی بر منفعت و تصمیم‌های عقلانی معطوف به هدف نیز روشن‌تر می‌کند.

 

مطالب مشابه