تحول مرجعیت های اخلاقی در میان جوانان ایران

تاریخ انتشار:

هفتمین نشست از دور دوم سلسله نشست‌های پژوهشی پژوهشکده ادیان و مذاهب روز چهارشنبه 26 فروردین‌ماه 1394 با عنوان «تحول مرجعیت‌های اخلاقی در میان جوانان ایران» و با سخنرانی حجت‌الاسلام دکتر مهراب صادق‌نیا برگزار شد.

آن‌چه می‌خوانید سخنرانی حجت‌الاسلام دکتر مهراب صادق‌نیا در این نشست است که ایشان متن آن را در اختیار سایت دانشگاه قرار داده است.

مسئله

در این سخنرانی مسئله من به روشنی آن است: تحولات اجتماعی، گروه‌های مرجع (اخلاقی) را به کدام سو می‌برند؟ خاستگاه این پرسش مواجهه با شماری از واقعیت‌های اجتماعی است. مشاهدات گوینده نشان می‌داد که گویا مرجعیت‌های اخلاقی جوانان ایران در مسیری خاص در حرکت و تحول است. مسیری که احتمالاً باب میل شمار زیادی از مسئولان فرهنگی و نهادهای دینی جامعه ایران نباشد. سبک آرایش جوانان که به تقلید از خواننده‌ای خاص انتخاب می‌شود؛ نصب تصاویر ورزشکار و یا هنرمندی خاص در اتاق و یا صفحه دستکتاپ موبایل و یا لب‌تاب یک جوان؛ استفاده تلویزیون از شماری هنرمند و یا ورزشکار برای هنجارسازی، نظر افرادی چون یکی از اعضای محترم کمیسیون فرهنگی مجلس مبنی بر این که سخن یک بازیگر خانم و دعوت زنان به پوشیدن چادر از سخن خود او (که از قضا روحانی بزرگواری است) تأثیر بیشتری دارد و نمونه‌هایی از این دست، نشان می‌دهد که این تحول امری واقعی است و پرسش مطرح شده، از توجیه کافی برخوردار است.

مدعی

گوینده در این زمینه ادعای روشنی که بخواهد در نهایت آن را اثبات کند، ندارد. آن‌چه به عنوان یک پیش‌بینی به نظر می‌آید، آن است که گروه‌های مرجع (اخلاقی) رو به خصلت‌های زیر دارند: مدرن شدن، غیرخودی شدن، غیردینی شدن، و در نهایت مرکب و متکثر شدن.

اهمیت

بررسی گروه‌های مرجع در حقیقت به معنای بررسی واقعیت اجتماعی است. شماری از جامعه‌شناسان تنها بر اساس همین متغیر است که جوامع را به سنتی و مدرن صورت‌بندی می‌کنند. برای نمونه دیولت و گارلند در پژوهشی مشترک و نیز تاکانو و سوگون در مطالعه‌ای مشترک دیگر معتقدند که در جوامع سنتی خانواده گروه مرجع منحصر است.

چرا جوانان؟

برای این موضوع جوانان می‌توانند مورد مناسب‌تری برای مطالعه باشند. زیرا در این قشر از جامعه سه خصلت اساسی وجود دارد که نشان دهنده حساسیت بیشتر آن‌ها به واقع است و در حقیقت آنان واقع‌نماتر هستند. آن سه خصلت عبارتند از: 1. برخورداری از تراکم فرهنگی بالاتر. 2. ریسک‌پذیری و جسارت تغییرپذیری، 3. قدرت انتخاب و خلاقیت گزینش بیشتر. به همین دلیل این تحقیق بر محور جوانان ارایه شده است.

مبانی نظری و ادبیات

اصطلاح گروه مرجع با Referenced Group برای نخستین بار توسط هایمن در سال 1942 به کار برده شد. با این حال، نظریه‌های مربوط به گروه مرجع بیشتر در کارهای مرتون و کیت مطرح شده است و پس از آنان ساموئل استوفر آن را با مفهوم «محرومیت نسبی» Relative Deprivation پیوند داد. هربرت مید نیز آن را با مفهوم «دیگری مهم» The generalized other گره زد. مراد از گروه مرجع، گروهی است که مبنا و معیار داوری و ارزیابی کار کنش‌گران اجتماعی قرار می‌گیرند. گروه‌های مرجع دو کارکرد عمده هنجاری و مقایسه‌ای دارند. در کارکرد هنجاری این گروه‌ها ارزش‌های مسلط اجتماعی را وضع می‌کنند و در کارکرد مقایسه‌ای امکانی را ایجاد می‌کنند که کنش‌گران با مقایسه خود با آنان از محرومیت نسبی خود آگاه باشند.

یافته‌های تحقیق

یافته‌های تحقیق که حاصل مصاحبه‌های رو در رو با شماری از جوانان در شهرهای تهران، مشهد و قم است، نشان می‌دهد که گروه‌های مرجع در میان این گروه سنی با شتاب در حال دگرگونی است. این دگرگونی را می‌توان این‌گونه تبیین کرد:

1 . گروه‌های مرجع در میان جوانان رو به مدرن شدن دارد. به این معنا که بر خلاف جوامع سنتی که خانواده مهم‌ترین نقش را در فرآیند اجتماعی شدن و الگو‌بخشی دارد و در حقیقت به عنوان مهم‌ترین گروه مرجع به شمار می‌آید، در جامعه کنونی ما، خانواده به شدت این جایگاه را از دست داده و به گروه‌های دیگری بخشیده است. شمار قابل ملاحظه‌ای از جوانان، الگوهای رفتاری خود را از افرادی غیر از خانواده (بزرگ‌ترها) انتخاب می‌کنند.

2. گروه‌های مرجع تا اندازه قابل توجهی از نهاد دین فاصله گرفته‌اند. البته روشن است که منظور این نیست که جوانان رفتاری غیردینی دارند و یا گروه‌های مرجع‌شان الگو‌های غیردینی را به آنان القا می‌کنند، بلکه منظور آنان است که گروه‌های مرجع در میان جوانان، نسبت به پیش‌تر، کم‌تر به نهادهای رسمی دینی وابسته‌اند. در میان مصاحبه شوندگان پانزده درصد اعلام کردند که روحانیان را به عنوان مرجع اخلاقی خود برمی‌گزینند و بیشتر در این زمینه به دوستان نزدیک، خانواده، و افرادی که خود موجه تشخیص دهند، رجوع می‌کنند.

3. در جامعه سنتی گروه‌های مرجع محدودتر و البته قدرتمندتر هستند. به گونه‌ای که افراد در رجوع به این گروه‌ها از سرسپردگی بیشتری برخوردارند. تخلف از ارزش‌های گروه مرجع و نیز الگوپذیری از غیر این گروه، کم‌تر صورت می‌گیرد. با این حال، در میان جوانان جامعه ما گروه‌های مرجع از اقتدار کم‌تری بر فرد برخوردارند. جوانان به اقتضای روزگار مدرن از آتوریته‌های بیرونی (از خویش و تشخیص خویش) کم‌تر پیروی می‌کنند و کم‌تر به مرجعیت‌های اخلاقی بیرونی تن می‌دهند. این ویژگی سبب پیدایش خصلت اخلاقی مرکب شده است. به این معنا که جوانان به خود اجازه می‌دهند ضمن تعلق اجتماعی به یک گروه خاص و پذیرش عضویت آن گروه، به هنجارهای گروه‌های دیگر نیز تن داده و شماری از هنجارهای گروه خود را زیر پا بگذارند. این اتفاق در نهایت به اخلاق مرکب می‌انجامد و بیشتر نشانه تکیه به درک و ذائقه خویشتن است تا سرسپردگی به گروه مرجع. به این معنا می‌توان گفت در میان جوانان گروه‌های مرجع از تشخص و تعیّن‌های سنتی فاصله می‌گیرند.

4. اگرچه شمار قابل توجهی از جوانان گروه‌های مرجع خود را از داخل کشور برگزیدهاند و شمار زیادی الگوهای اسلامی ایرانی را برای به‌باشی اخلاقی و رفتاری کافی می‌دانستند؛ ولی جوانانی که فکر می‌کردند ارزشهای فرهنگ غرب، در مقایسه با ارزش‌های ملی بهترند و یا زندگی در غرب به به‌زیست آنان کمک بیشتری می‌کند، کم نبودند. به همین دلیل می‌توان گفت که شمار زیادی از جوانان گروه‌های مرجع غیرخودی داشتند. رسانه‌های فراوان روزگار اطلاعات و جهان شبکهای خلاقیت انتخاب الگو را افزون کرده است و این امکان را به جوانان میدهد که برای انتخاب مرجعیت‌های اخلاقی به بیرون هم نگاهی داشته باشند. اتفاقی که آسیب‌های فرهنگی زیادی را به دنبال خواهد داشت.

مطالب مشابه