به گزارش ایکنا، دکتر عباس خامهیار، معاون فرهنگی ـ اجتماعی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «آشنایی با لوئیس صلیبا: اندیشمند مسیحی دوستدار علی (ع)» به معرفی یک نویسنده و پژوهشگر مسیحی لبنانی پرداخت و او را از عاشقان راستین اهل بیت(ع) توصیف کرد که تحقیقات علمی وافری هم درباره نهج البلاغه امام علی(ع) دارد.
وی در ادامه نوشت: امروز به مناسبت خضور ایشان در دانشگاه ادیان و مذاهب بر آنم تا بار دیگر یادی کنم از یکی از محبان و مریدان مسیحی او و فرزندان مطهر این امام که شخصیتی بسیار تأثیرگذار در گفتوگوهای بین دینی دارد.
انسانها گاهى بسیار دير با هم آشنا مىشوند؛ اما گويى سالهاست همدیگر را میشناسند و با هم آشنا و رفیقاند.
اگر چه لوئیس صليبا اندیشمندی پرکار و پرآوازه است؛ اما من بهدلایل گوناگون موجه و غیر موجه، خیلی دیر با این استاد فرهیخته آشنا شدم؛ با وجود این، در این اواخر دیدارهای صمیمانهای با ایشان داشتهام و بسیار با هم گفتوگو کردهایم.
نخستینبار در همایش رونمايى کتاب «قدیمیترین شرح کلامی بر نهج البلاغه» نوشته دوست مشترکمان، دکتر خضر نبها که در تالار قدس مدرسه امام خمینی قم و همزمان در فضای مجازی برگزار شد، با ایشان آشنا شدم. نقد علمى و قوى ایشان(صلیبا) بر کتاب مذکور و مخالفت شدید با ساير سخنورانِ اندیشمند همايش، تعجب مرا برانگیخت! اگرچه انتظار داشتم نویسنده کتاب از چنین نقدی برآشفته و ناراحت شود اما دكتر نبها با بردبارى قابل تحسینی از نقد استاد صلیبا قدردانی کرد! ـ و این البته يكى از ويژهگيهاى مهم اجتماعی لبنانىها و نشانه بالا بودن آستانه تحمل آنها در چنین مباحث و گفتوگوهایی است.
قبل و بعد از پایان مراسم، استاد صلیبا را به ملاقات و دیدار همدیگر دعوت كردم؛ صميمانه و مشتاقانه استقبال کرد؛ قرار تنظیم زمان دیدار به دکتر خضر واگذار شد. مدت زمانی گذشت و تحولات لبنان اجازه نداد ما همدیگر را ملاقات کنیم. اما گویی اراده هر دو قویتر از حوادث و رویدادهای جاری بود و بالاخره با تبدیل ضیافت ناهار به صبحانه و با اصرار دکتر صلیبا راهی منزلش در نواحی مسیحینشین شهر «جبیل» در چهل کیلومتری بیروت شدیم.
در منزل پدری و ییلاق تابستانیاش در کلبهای بسیار کوچک ـ در فضایی که به۳۰ متر هم نمیرسید ـ پذیرایم بود. بهسختی در آشپزخانهای که بخش عمده آن را کتابهای استاد اشغال کرده بود گردهم آمدیم. میز کوچک غذاخوری هم بهسختی گنجایش این همه غذای متنوع محلی و خانگی را داشت؛ غذا باران شدیم از دو سو؛ استاد صلیبا از سویی و خواهر گرامی ایشان از سوی دیگر! بلافاصله بعد از صرف صبحانه، گفتوگویمان را آغاز کردیم؛ بدون مقدمه از او پرسیدم: آیا شخصیت و مقام معنوی امام علی (ع) در اهتمام شما به نهجالبلاغه نقش داشتهاست یا صرفاً از بعد ادبی و بلاغی به آن علاقهمند شدید؟
پاسخ داد: به نظر من مظلومیت و ستمی که بر امام علی و حضرت مسیح وارد آمد موجب شد تا مسیحیان لبنان به علی علاقهمند شوند و از او با احترام یاد کنند؛ زیرا چهره امام علی با چهره مسیح آمیخته است. رنج و مصائبی که در زندگی بر امام علی وارد شد، زندگی زاهدانه و سادهزیستی ایشان و همچنین مصیبتها و رنجهایی که بر امام حسین (علیهالسلام) وخاندانش روا داشتند، دلیل همدردی و همدلی مسیحیان با اهل بیت و شیعیان است. پرسیدم ، دلیل دیگری غیر از این وجود دارد؟
گفت: عوامل متعددی وجود دارد که باید بهطور مستدل و آنها را مرحله به مرحله بیان کرد؛ از جمله مراسم عزاداری در عاشورا و نماز بزرگ جمعه که نماد عشق و محبت است؛ نویسندگان و پدران روحانی ما در این باره مطالب بسیاری نوشته و به آنها استناد کردهاند، البته اضافه کرد هرچند بعضی بخشهای این مراسم زیادهرویهایی هست؛ مانند آنچه در نبطیه لبنان روی میدهد .(ومنظورش مراسم قمهزنی در شهر نبطیه در جنوب لبنان بود )
صلیبا همچنین درباره علل و دلایلی دیگری که موجب توجه و اهتمام او به امام علی، تشیع و نهجالبلاغه شدهاست، بیشتر توضیح میدهد و میگوید: عموی من (اسقف خوری) با شخصیتی که داشت، به امام علی احترام میگذاشت و میکوشید حضرت را از همان دوران کودکی و فراگرفتن علم، به ما شناساند و محبتش را به دل ما بنشاند.
نکته دیگر اینکه؛ در منطقه «جبیل» و در روستای «سبرین» و دیگر روستاهای شیعهنشین لبنان مثل روستای « ایعات» در بقاع مسیحیان با شیعیان همسایگی و زندگی مشترک و همزیستی صمیمانه باهم داشتند.
در کتاب خودم یادآور شدهام که چگونه شیعیان به زیارت آرامگاه «شربل مقدس»، که در روستایی شیعهنشین قرار دارد، میروند و او را تکریم میکنند؛ این علاقه، نوعی محبت و نزدیکی را با شیعیان فراهم میآورد، در حالی که این روابط و پیوندها با دیگر فرق اسلامی وجود ندارد ، زیرا آنها به زیارت مرقد قدیس شربل نمیآیند و آن را نوعی شرک میدانند، ولی شیعیان با دل و جان مرقد قدیس شربل را زیارت میکنند؛ انگار که بقاع اهل بیت را زیارت میکنند. متاسفانه احترام متقابل به مقدسات در دیگران وجود ندارد و اینگونه رفتارها را را شرک میدانند.
مثلاًً اکنون در مصر این بحث و جدل وجود دارد که آیا یک مسلمان مجاز است که به یک مسیحیِ مشرک (!) عید میلاد حضرت عیسی را تبریک بگوید یا نه؟ چون از نظر آنها تبریک چنین مناسبتی، نوعی شرک تلقی میشود!
این نمونه زندگی مسالمتآمیز و مشترک میان مسیحیان و شیعیانی است که با یکدیگر نان و نمک خوردهاند. وظیفه ما این است که این موضوع را تقویت و به سمت تحقق تقریب مذاهب اسلامی حرکت کنیم؛ زیرا هرگونه اختلاف و درگیری بین شیعیان و اهل سنت، بر ما مسیحیان تاثیر منفی میگذارد و اولین قربانیان چنین اختلافات و درگیریهایی مسیحیان لبنان و خاورمیانه خواهند بود. من در کتاب خود این مطلب را متذکر شدهام که ما هیچ منافعی از این درگیریها نداریم.
به استاد صليبا گفتم: گفتوگوی اسلام و مسیحیت ضروری و حیاتی است، بهویژه در شرایط حساس کنونی که یا باید با رویکردی تکثرگرایانه در این روند تاریخی به عقاید دیگران احترام بگذاریم و همزیستی مسالمتآمیز داشتهباشیم، یا اینکه از گردونه تاریخ خارج شویم!
استاد گفت: روحیه گفتوگو و تعامل با دیگران نزد ایرانیها پررنگتر از از عراقیها است، اگرچه هر دو شیعه هستند و به همین دلیل هم من به ایرانیها احساس نزدیکی بیشتری دارم. آرامش و همزیستی ایرانیها زبانزد است … ؛ ایرانی منفعل نیست؛ او گوش شنوا دارد و هرگز منفعل رفتار نمیکند و به همین دلیل در زندگی موفقتر است؛ ایرانی در سیاست هم دارای انعطاف و کنش و واکنش مناسب است؛ دلیل این مدعا مذاکرات هستهای کنونی است. ايرانى تاثیرگذار است و نه منفعل یا صرفاً تاثیرپذیر؛ و این راز موفقیت اوست.
صلیبا افزود: هرچند من سياستمدار نیستم و یک تاریخشناس هستم، ولی میتوانم بگویم که ایرانی، همه دیدگاهها و همه ابعاد را مینگرد و میداند چگونه به عقل غربیها نفوذ کند و آنها را از درون شناسایی کند؛ و این نکتهای بسیار مهم است. ایرانی نزد فرد ملحد میآید و با اعصاب آرام با او گفت وگو و بحث میکند و با او آشنا میشود، در حالیکه معمولاً اعراب حاضر نیستند سخن مخالف را گوش کنند و زود منفعل میشوند.
در تاریخ معاصر تلاش کردند تا ایرانیها را به واکنش وادار کنند؛ برای این کار به تهاجم و آزار و اذیت متوسل شدند، حتی به ترور متوسل شدند؛ از جمله ترور فرمانده قاسم سلیمانی؛ آنها با این اقدامات کوشیدند فضا را متشنج کنند ولی واکنش ایرانیها حساب شده بود و ضمن حفظ آبرو و اعتبار خود، اسیر سیاستهای آنها نشدند؛ این راز پیروزی شما ایرانیها است؛ ایرانی، نه منفعل میشود و نه با یک گزک یا نیش کوچک در سیاست به دام میافتد.
استاد صلیبا برای گفته خود تحلیلی تاریخی ارائه میکند و میگوید: به تاریخ باز میگردم؛ توجه کنید که از بُعد تاریخی مردم ایران و هند یک ملت بودند و به آنان هند و ایرانی یا هند و آریایی، میگفتند، ولی در دورهای از لحاظ جغرافیایی از هم جدا شدند؛ این دو ملت هیچگاه بد خواه نبوده و کینهورز نبودهاند و کینه به دل راه نمیدهند؛ من هميشه در کتابهای خود این موضوع را که استعمار انگلیس چگونه به این مردم آزار رساند، گوشزدکردهام.
صلیبا گریزی هم به وطن خودش لبنان میزند و میگوید: براساس تجربه زندگی و شناخت خود، معتقدم که حاکمان لبنان بهطور حرفهای حکمرانی میکردند و محدودیت و ممانعت ایجاد نمیکردند؛ بسیاری از شخصیتهای لبنانی هم همگرا بودند؛ بهطور مثال امام موسیصدر در مورد خوردن غذا نزد مسیحیان و حلال و حرام بودن آن، مسامحه میکرد؛ علامه سید محمدحسین فضلالله هم اینگونه بود؛ مراجع بزرگ دیگری نیز اینگونهاند و ما همه آنها را ارج مینهیم.
در جریان جنگ داخلی دردناک لبنان، منطقه جبیل نه فقط از مسیحیان تخلیه نشد، بلکه تعداد آنها افزایش یافت. به هر حال، همواره این ارتباط ـ میان شیعیان و مسیحیان ـ وجود داشتهاست. «جورج شکور»، «جورج جرداق» و بسیاری دیگر، درباره روابط و نزدیکی شیعیان و مسیحیان مطالب فراوانی نوشتهاند. آنها همواره دوست داشتند تا گرد هم آیند و درباره «نهج البلاغه» بحث و گفتوگو کنند.
جمله استاد صلیبا خیلی دلنشین است : ما هم «مسیح» را داریم و هم «امام حسین» را، ما هم «مریم مقدس» را داریم و هم «زهرای اطهر»را … !
استاد صلیبا گریزی نیز به زبان فارسی زد و گفت: درباره زبان فارسی، ما جلالالدین رومی (مولوی) را فراموش نمیکنیم که شیفته فارسی بود و دیوان اشعار او از پر فروشترین آثار در جهان بهشمار میآید؛ به ۲۰ زبان از جمله عربی ترجمه شده و بیش از ۴۰ سال پیش به زبان فرانسه نیز ترجمه شدهاست.
امروزه همچون گذشته فراگرفتن زبان فارسی در جهان مورد استقبال گسترده قرار گرفتهاست؛ من زبان فارسی نمیدانم ولی برخی واژههای آن را در هند فرا گرفتهام؛ زیرا واژگان مشترک بسیاری با زبان هندی و اردو دارد؛ حتی در زبان صربی هم اصطلاحات فارسی وجود دارد.
در کتابخانه شخصی خودم بیش از ۲۰ هزار جلد کتاب درباره علوم ادیان به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی وجود دارد و برخی از دانشگاهها هم در فهرستنویسی به ما کمک میکنند. منابع دیگری از هند و ایران و سایر کشورها نیز در این کتابخانه یافتمیشود. من از ایران بیش از ۲۵ کارتن کتاب به زبان فارسی، خریداری کردم. در شهر قم بیش از ۵۰ بسته کتاب که اغلب به زبان فارسی بود خریدم و به لبنان ارسال کردم. در نمایشگاه کتاب تهران نیز بیش از ۲۰ هزار دلار کتاب در موضوع علوم ادیان خریداری کردم که در گنجینهای مطمئن از آن نگهداری میشود، و در نوع خود نمونه و منحصر بهفرد است.
وی درباره تلاشهایش برای جمعآوری دادههای علمی و فرهنگی از سراسر جهان میگوید: دو روز در قطار بودم تا به حیدر آباد هند بروم و «میکرو فیلم» کتابهای دائرةالمعارف عثمانی به زبان عربی را تهیه کنم. همچنین به ایران و تونس و مصر، لیبی، سوریه، هند، و دیگر کشورها سفر کردهام و ده سال هم در فرانسه اقامت کردم و۴۰ هزار کتاب (به صورت پی. دی. اف) جمعآوری کردم؛ در کتابی نیز تلاش کردم نقش تعیینکننده ایران را در تاریخ ادیان نشان بدهم؛ عنوان کتاب «ایران و زرتشت؛ پل عبور» به این معنی است که همه حملههای هند و آریایی از ایران بهسوی هند، و برعکس صورت گرفت. در این کتاب نشان دادهام که نقش زرتشت بهعنوان پل ارتباطی با پنج دین بزرگ؛ یعنی هندویسم، بوداییسم، مسیحیت، یهودیت، و اسلام ، بسیار زیاد بودهاست. کمتر کسی درباره نقش ایران در اين رابطه اطلاع دارد. مایلم این کتابها فقط در «جبیل» نگهداری شود زیرا این شهر نقش مهمی در تاریخ ادیان دارد.
وقتی از استاد صلیب درباره سفرهايش به ايران پرسيدم، پاسخ می دهد : دو بار از ایران بازدید داشتم؛ نخستینبار، دانشگاه ادیان و مذاهب در قم از من بهعنوان استاد میهمان دعوت کرد و در آن دانشگاه تدریس و سخنرانى کردم؛ بار دوم در اجلاس امام مهدی در هتل استقلال تهران شرکت کردم ؛ بار اول گفتم پانزده روز در دانشگاه تدریس میکنم و سپس بهعنوان گردشگر در ایران و با هزینه شخصی از مشهد و شهر بسطام بازدید مىكنم چون بایزید بسطامی را نیز آموزگار خود میدانم؛ چند روز در این دو شهر اقامت و سپس به قم و کاشان سفر کردم.
گفتوگوهایمان طول کشید و زمان بهسرعت میگذشت. نوشتههایمان را رد و بدل کردیم و با خاطرهای بسیار خوش، میزبان را ترک کردیم؛ مهربانیهای استاد صلیبا را نسبت به خودم و دوست مشترکمان دکتر خضر و بهویژه همراهان و محافظان، که کم هم نبودند، هرگز فراموش نمیکنم.
با شوقی زیاد قرار بعدی را گذاشتیم. چند ساعتی از این دیدار نگذشته بود که پیامهای متعدد محبتآمیز صوتی و نوشتاری استاد را از طریق واتساپ دریافت کردم:
«جناب آقای رایزن فرهنگی
از بازدید کریمانه شما بسیار سپاسگزارم! از اینکه با جنابعالی آشنا شدم، خُرسندم؛ همچنین از توجه شما به مسیحیان لبنان تشکر و قدردانی میکنم. مسیحیان لبنان نیز علاقه همیشگی وافری به اهل بیت دارند و این پیوندهای دوستی و بنیادین، زمینههای مساعدی را برای گفتگو و دیدارهای مستمر بین طرفین فراهم میآورد. امید است ارتباط ما تداوم یابد. از بابت هدیه ارزشمند شما، کتاب سیاست خارجی نوشته شما، که در زمینه روابط خارجی ایران است، سپاسگزارم.این کتاب را مطالعه و نظرات خود را به شما اعلام خواهم کرد».
اظهارات محبتآمیز استاد را با خالصانهترین تعبیرها پاسخ دادم و به ایشان فهماندم که همواره دوستدار او و طایفهاش و مردم دوستداشتنی لبنان هستم.
دو سه روز بعد پیام صوتی دیگری را دریافت کردم:
«جناب آقای دکتر عباس
صبح به خیر
کتاب بسیار ارزشمند شما را ملاحظه کردم و از این هدیه گرانسنگ، کمال تشکر را دارم.
این کتاب که با اسناد معتبر و سخنانی مستدل آراسته شده، میتواند یک خلاء علمی را در کتابخانههای جهان عرب پر کند. شما از هیچ کوششی دریغ نکرده و کتاب را با اسناد و منابع مستند، تدوین کردهاید و من از این بابت بسیار خرسند شدم … . امیدوارم در آینده نزدیک دیداری داشته باشیم …».
و روز بعد، پیام صوتی دیگری:
« … در واقع اندیشههای متعددی در طرح شما یافتم که مرا به فکر واداشت؛ امید است فرصتی دست دهد تا نظرات خود را درباره این طرح ارزشمند، تدوین کنم. مایلم ایدهای را که در کتاب خود طرح کردهاید؛یعنی چگونگی غلبه اصول بر مصلحت در سیاست، بیشتر بررسی کنم. این ایده مرا به یاد گفته مشهور گاندی رهنمون کرد که میگوید: «من آرمانگرای واقعنگر هستم»؛ یعنی غلبه اصول بر مصلحت. به شما تبریک میگویم زیرا شما به این عامل اساسی در سیاست خارجی اشاره کردید و من نمونههایی از این دست را در کتاب شما یافتم.
امیدوارم در نشستی راجع به اینگونه مسائل و نمودهای آن در سیاست خارجی، گفتگو داشته باشیم».
پس از مدتی، استاد ناگاه در مراسم رونمایی کتاب دیگرم «زخم و زیتون؛ یادگاران و روزگاران»که در نمایشگاه بینالمللی کتاب بیروت برگزار شد، حاضر شد و درخواست صحبت کرد؛ ایشان در سخنان کوتاهی اظهار داشت: « … مایلم مقایسهای میان کتاب ارزشمند دکتر عباس خامهیار، که درباره سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران است و کتاب اخیر ایشان به نام «زخم و زیتون» سخنان کوتاهی داشتهباشم؛ یکی از ویژگیهای مهم این کتاب که در آن سیاست خارجی را تبیین کردهاست، تاکید بر دو اصل اساسی در سیاست خارجی ایران است؛ یعنی اصل «اخلاقمداری» و اصل «مصلحتاندیشی». … دشمنان ایران قبل از دوستان میدانند که ایران راه اخلاق را در سیاست خارجی مد نظر قرار دادهاست و اخلاق بهعنوان یک ارزش در عملکرد دولتمردان ایران مورد توجه قرار دارد؛ دوست دارم دو تبریک به او تقدیم کنم؛ یکی بهلحاظ نظری برای تدوین این کتاب، و دیگری بهلحاظ عملی که اخلاقمداری را در سیاست آمیخته است …».
استاد صلیبا پس از مراسم، ضمن تشکر، پیام گلایهمندانهای نیز برایم ارسال کرد: « … از دیدار و گفتوگو با شما در اجلاس بسیار خرسند شدم و به شما بهخاطر این جلسه موفقیتآمیز تبریک میگویم، هرچند در ابتدا گلهمند بودم زیرا من خبر برگزاری این اجلاس را از دوستان شنیدم، ولی به هر تقدیر فرصت خوبی بود تا همدیگر را ملاقات کنیم. به شما بابت تالیف و چاپ این کتاب مجدداً تبریک میگویم، بهویژه از اینکه از سلیمان کتانی و دیگر اندیشمندان مسیحی محب اهل بیت، سخن به میان آوردهاید. در این کتاب مطالب مفیدی بود که همواره در جستجوی آن بودم؛ یعنی گفت و گوی اسلام و مسیحیت .
برای مراوده و گفتوگو با این فرهیخته مسیحی فرصت بیشتری برایم باقی نماند جز یک خداحافظی گرم و صمیمی در پایان مراسم تودیعم در بیروت که از سوی سی سازمان و نهاد فرهنگی و فکری و ادبی برگزار شدهبود.
لوئیس صلیبا کیست؟
لوئیس صلیبا نویسنده و پژوهشگر مسیحی لبنانی، متخصص علوم تطبیقی ادیان مسیحت و اسلام و ادیان شرقی است. او در شهر جبیل لبنان متولد و در سال ۱۹۸۴ میلادی دکترای زبان و ادبیات عرب و دکترای علوم اجتماعی را از دانشگاه لبنان دریافت کرد. صلیبا در سال ۱۹۸۵ دکترای علوم رسانه و ارتباطات را نیز از همان دانشگاه کسب کرد. در سال ۲۰۰۵ دکترای دیگر خود را با پایاننامهای با عنوان «آزمون و ابتلا از دیدگاه بایزید بسطامی» از دانشگاه سوربون فرانسه دریافت کرد و پس از آن بهمدت دوازده سال در پاریس اقامت گزید و به تحصیل و تدریس پرداخت.
شش سال در هند علم ادیان و همچنین مدتی در دانشگاه الازهر مصر تدریس كرد. او اکنون نيز استاد و پژوهشگر علم ادیان تطبیقی است و در لبنان، پاریس و هند، سخنرانیهای علمی ارائه میکند.
لوئیس صلیبا دارای ۴۷ اثر تألیفی در رشته مطالعات اسلامی و ادیان هندی، یهودی، مسیحیت و تصوف است؛ از جمله کتابهای این پژوهشگر لبنانی است: «هندوئیسم و اثر آن بر اندیشه اسلامی از دیدگاه ابوريحان بیرونی»، «ریشههای نظریه جنسیت در فرهنگ اسلامی»، «نستوریها و اسلام»، «سكوت در هندویسم و یوگا»، «تاریخ صهیونیسم در سرزمین اسلام»، «معراج در باورهای مردم»، «سکوت در مسیحت» و … .
استاد صليبا همچنين مقالات و پژوهشهاى علمى متعددی درباره تاریخ و فلسفه ادیان الهی و مکاتب فلسفی و عرفانی تدوین کرده و این آثار را در موسسه انتشاراتی خود با نام «انتشارات بیبالون» منتشرکردهاست. او نشستهای تخصصی و علمی بسیاری با اندیشمندان، نویسندگان و فرهیختگان برگزار کردهاست.
لوئیس صلیبا با فراگرفتن زبان سریانی و لاتین نزد عموی خودش «خوری فرانسیس صلیبا»، فراگیری زبان عبری نزد «حکیم سوامی فیجاینندا»، و همچنین یادگیری زبان هندی و سانسکریت در دانشگاههای حیدرآباد و بنارس، توانست بهتر با متون و منابع اصلی این ادیان آشنا شود.
صلیبا استاد میهمان در تعدادی از دانشگاههای جهان از جمله ایران، هلند و دانشگاه ادیان و مذاهب در قم بوده و در اجلاسهای بینالمللی متعددی از جمله در تهران، قاهره، نجف، کربلا، پاریس و فلودرو هلند،تونس و بیروت و دیگر کشورها و شهرها، شرکت داشتهاست.
این نویسنده مسیحی برای تکمیل مطالعات خود درباره ادیان و مذاهب، به فرانسه، مصر، هند و ایران و برخی کشورهای دیگر سفر مطالعاتی داشتهاست؛ او رهتوشههای تحقیقاتی خود را تدوین و منتشر کردهاست.
صلیبا که از سلاله محبان مسیحی معاصر و از عاشقان راستین اهل بیت (ع) است، از تجربه این سفرها همواره به زیبایی سخن به میان آوردهاست. او مهمترین و اثر بخشترین تاثیرپذیریاش را از «امام حسین» دانسته است.