مستحضرید وقتی مهمان عزیزی در راه است ما سه وظیفه داریم: وظیفه اول آن که به استقبال او برویم. وظیفه دوم آن که مادامی که در حضور او هستیم حق شناس باشیم مقدم او را گرامی بداریم. سوم اینکه وقتی او قصد حرکت و رفتن دارد چند قدم او را بدرقه کنیم. ماه مبارک رمضان که ضیافت الهی است و در آن خطبه معروف وجود مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) آمده است که «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیکُمْ»[1] ما را به ضیافت فراخواندند دستورهایی هم دادند که ما با آن دستور به استقبال این ماه برویم که چند روز اواخر ماه پُر برکت شعبان را انسان روزه بگیرد یا لااقل یک روز قبل از ماه مبارک رمضان صائم باشد، آنها که دو ماه پُر برکت رجب و شعبان را روزه می گرفتند و وصل می کردند «شهر الولایه و شهر الرساله» را به «شهر الله»، آنها یک راه پُر برکت دیگری را طی می کردند؛ ولی برای ما همین استقبال کوتاه هم مُغتنم است که با روزه در پایان ماه شریف شعبان به استقبال ماه مبارک رمضان برویم.
بعد هم این ماه را به عنوان شهر اکبر معرفی کردهاند، زیرا ظرف نزول قرآن کریم است حرمت این ماه به این است که قرآن در این ماه نازل شده است. در آن دعای معروف امام سجاد (سلام الله علیه) که در مراسم تودیع به این ماه عرض می کنیم: «السَّلَامُ عَلَیکَ یا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ»[2] این «اکبر» مجرور نیست، صفت الله نیست صفت «شهر» است، این شهر، اکبر است نه شهر «الله اکبر» است یا شهر «الله»ی است که «اکبر» است این شهر, اکرم است این شهر, اکبر است. غالب این اوصاف مربوط به آن شهر است این بزرگ ترین ماه سال است. در همان دعاهای هر روز که بعد از نماز خوانده می شود: «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور»[3] این را هم باید طوری می خواندیم که دیگر وسط قطع نشود، چون این به نحو تنازع این چهار فعل، متعلقشان «عَلَی الشُّهُور» است این «عَلَی الشُّهُور» مفعول واسطه برای این چهار است فعل اینها به نحو تنازع به آن متعلق هستند؛ شهری است که «عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور» نه اینکه دو تا را بخوانیم و بعد نفس بکشیم و دو تای دیگر بگوییم. این اکبر شهور است بزرگ ترین شهر سال است و اکرم شهور است کریم ترین شهر سال است. بنابراین ما با بزرگی و کرامت باید در خدمت این مهمان کبیر بزرگ می بودیم که ـ انشاء الله ـ این چنین بود.
وظیفه سوم جریان بدرقه است این مهمانی که وارد شد و رفت باید چند قدم او را بدرقه کنیم. در بدرقه ماه صیام گفتند که روز عید فطر که روزه گرفتن جایز نیست وقتی سپری شد مستحب است شش روز انسان در اول شوال روزه بگیرد تا ماه مبارک رمضان بدرقه کند[4] این ضیافت الهی را با ضیافت الهی باید بدرقه کرد.
این سه وظیفه, هر سه با روزه شروع می شود؛ یعنی با روزه به استقبال ماه مبارک رمضان می رویم در خود ماه مبارک رمضان هم که صائم هستیم بعد هم در ماه شوال شش روز روزه می گیریم تا بدرقه این ماه کرده باشیم. این روزه گرفتنها برای آن است که انسان را با فرشتهها شبیه بکند. در کتاب های فقهی ما آمده است که فضیلت روزه در این است که انسان شبیه فرشته میشود.[5] اینکه شبیه فرشته می شود این کمال نهایی نیست انسان هایی هستند که معلم فرشته هستند! ولی این مقدار برای ما فضیلت است که ما شبیه فرشته بشویم. فرشتگان شعارشان این است که ﴿وَ مَا مِنّا إِلّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[6] هر کسی کار خودش را انجام می دهد؛ نه بیراهه می رود و نه راه کسی را می بندد. اگر ما بیراهه نرفتیم، یک؛ راه کسی را هم نبستیم، دو؛ خوی فرشتگی در ما پیدا می شود.
[1]. الامالی, (صدوق)، ص93.
[2]. الصحیفه السجادیه، دعای45.
[3]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمه)، ج1، ص24.
[4]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص80; «وَ أَمَّا الصَّوْمُ الَّذِی یکُونُ صَاحِبُهُ فِیهِ بِالْخِیارِ فَصَوْمُ یوْمِ الْجُمُعَهِ وَ الْخَمِیسِ وَ الْإِثْنَینِ وَ صَوْمُ الْبِیضِ وَ صَوْمُ سِتَّهِ أَیامٍ مِنْ شَوَّالٍ بَعْدَ شَهْرِ رَمَضَان».
[5]. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج16، ص181؛ العروه الوثقی, (سید الیزدی)، ج2، ص241.
[6]. سوره صافات، آیه164.