به بهانه میلاد مسعود امام رضا (علیه السلام)

گفتاری از آیت الله جوادی آملی درباره امام رضا (علیه السلام)

تاریخ انتشار:

هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی‌یابد و خوشحال نمی‌شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام‌الله‌علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه‌ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند، ملقّب به رضا شد.

ممکن است در بین آحاد امت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان‌بخش سوره مبارکه فجر که فرمود: «یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه» [سوره فجر، آیات 27 و 28] مخصوص ائمه (علیهم‌السلام) نیست، شامل سایر انسان‌های ملکوتی منش هم می‌شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّت‌اند، ولی امام رضا (علیه‌السلام) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می‌کنند.

اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا (علیه السلام) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا (علیه السلام) است و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.

وجود مبارک امام هشتم (علیه السلام) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آن‌روز مسئله رسمی خراسان، مسئله امامت، رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدّه‌ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفه بنی‌ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند، بنی‌العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!

وجود مبارک امام از آنها سئوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه‌ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا (علیه السلام) طبق نقل مرحوم کُلینی (رحمت الله علیه) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.

آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است: «اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ، إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟» [الکافی، جلد 1، ص 201]

یعنی امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای «لیسَ کَمِثلِهِ شِیء» است،  او مظهر «لیسَ کَمِثلِهِ شِیء» است. مگر مظهر «لیسَ کَمِثلِهِ شِیء» همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!

از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستاره‌های آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی‌شود ستاره آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمی‌شود خلیفه الله را و امام معصوم را شناخت! «إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟» کجا عقل مردم می‌تواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار و انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی‌شناسد؛‌ او می‌شناسد، او می‌پروراند، او نصب می‌کند و مانند آن. «إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟»

نردبانی به نام اقرار به گناه

در قرآن کریم، ذات أقدس إله به ما فرمود: شما باید وسیله‌ای فراهم بکنید که از آن وسیله مدد بگیرید و به خدا واصل بشوید. وسیله برای وصول است! این سبب و این نردبان برای آن صعود است؛ «وَ ابتَغُوا إلَیهِ الوَسیله.» [سوره مائده، آیه 35] آنگاه وسیله را در ادعیه، در مناجات، در روایات برای ما مشخّص کرده‌اند.

بهترین وسیله و عالی‌ترین وسیله «توحید» است که انسان موحّد باشد. «تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ» [المصباح لِلکفعمی، ص 558] اعتقاد به عبودیت خویش و ربوبیّت خدا بهترین وسیله است و برای اینکه انسان به این توفیق راه پیدا کند، اقرار به گناه را به عنوان وسیله با مولای خود در میان می‌گذارد. خود این اقرار به گناه وسیله است. در مناجات شعبانیّه چنین آمده است: خدایا! تو که دستور داده‌ای ما به طرف تو وسیله‌ای اتخاذ کنیم: «وَ قَدْ جَعَلتُ الإقرارَ بِالذَّنبِ إلِیکَ وَسیلَتِی» [بحار الأنوار، ج 91، ص 97] من هیچ نردبان و وسیله‌ای ندارم، مگر اینکه اقرار می‌کنم بد کرده‌ام!

اقرار به گناه نردبان خوبی است؛ از غرور آدم می‌کاهد، انسان را به توبه وادار می‌کند، وقتی انسان اقرار کرد و تصمیم گرفت توبه کند، کم کم شامّه‌اش باز می‌شود. حالت ذکام معنوی او بر طرف می‌شود؛ وقتی انسان مذکوم نبود، ذکام نداشت، سرما خورده نبود، هم بوی بد را استشمام می‌کند، هم بوی خوب را! بوی خوب و شیوای عبادت و استغفار به شامّه‌اش می‌رسد، بوی بد گناه هم به شامّه‌اش می‌رسد.

این از بیانات نورانی رسول خداست که به ما فرمود: «تَعَطَّرُوا بِالإستِغفارْ لا تَفضَحَنَّکُمْ رَوائِحُ الذُّنُوبْ» [وسائل الشیعه، ج 16، ص70] با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. بالأخره گناه بد بو روزی انسان را رسوا می‌کند. همه که مثل ما مذکوم نیستند، شامّه همه بسته نیست! بسیاری از جوان‌ها، از خواهران و برادران با شامّه باز استشمام می‌کنند. جامعه‌ای که شهید داده است، معطّر است. جامعه معطّر و خوشبو هم بوی خوب دارد، هم بوی خوب را استشمام می‌کند.

مگر در فرهنگ ما زیارت وارث و امثال وارث نیآمده؟ مگر ما در پیشگاه شهداء و شهیدانِ امام (رضوان الله علیهم) عرض نمی‌کنیم: «طِبتُمْ وَ طابَتِ الأرضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ» [مفاتیح الجنان، زیارت وارث] شما طیّب و طاهرید، سرزمینی که شما را پروراند طیّب و طاهر است، مزار و مرقد شما طیّب و طاهر است. خُب این زیارت وارث به انسان شامّه می‌دهد. اگر ما نتوانستیم استشمام کنیم، خیلی‌ها هستند؛ همان‌ها که شهید داده‌اند، همان‌ها هم بوی شهادت را استشمام می‌کنند و اگر چنین جامعه زنده‌ای ما داشتیم، بالأخره بوی بد گناه ما را مفتضح می‌کند!

فعلاً بگوئیم: «اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ عُیُوبی وَ ذُنُوبی وَ لَمْ یَفضَحْنِی مِنْ بِینِ الخَلائِقْ» [مستدرک الوسائل، ج 5، ص 393] خدایا! تا دیر نشده ما بر می‌گردیم، ما معتقدیم بد کردیم و تو پوشاندی. ستّار بودی، غفّار بودی؛ امید آن است که در آخرت هم بپوشانی. ولی بالأخره ممکن است یک وقتی قهر خدا آن پرده را کنار بزند و سرزمین طیّب و طاهر که مردان الهی و زنان الهی تربیت می‌کند و بوی خوب اطاعت را استشمام می‌کنند و بوی بد گناه را هم استشمام می‌کنند، ما مفتضح بشویم.

 

میان‌بری برای تقرب الهی

شما در دعای کمیل می‌خوانید، در ادعیه دیگر می‌خوانید که خدا به ما از هر موجودی نزدیک‌تر است. اگر او به ما از خود ما حتّی نزدیک‌تر بود، بخشش او هم به ما از هر چیزی نزدیک‌تر است. یک راه میان‌بری بنده با خدا دارد؛ غیر از آن اسباب و وسائل، یک راه میان‌بری دارد. لذا به او عرض می‌کنیم: «تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ.» [المصباح لِلکفعمی، ص 558]

یعنی خدایا! تو که فرمودی «وَ ابتَغُوا إلِیهِ الوَسیلِه»، ما توسل به ائمه داریم، نماز وسیله است، روزه وسیله است، قرائت قرآن وسیله است، درس و بحث وسیله است، احسان و نثار و ایثار وسیله است، جهاد اصغر و اکبر وسیله‌اند؛ همه اینها وسیله‌اند. امّا "توحید ناب" وسیله خوبی است. خدایا! عبودیت خود و ربوبیّت تو را وسیله قرار دادیم. «تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ.» اگر چنین وسیله‌ای در اختیار ما هست و این وسیله اَقربُ الوَسائِل و اَقویَ الوَسائِل است؛ اگر از این وسیله ما بخواهیم مدد بگیریم، کار آسانی هست؛ دفعتاً می‌بینید انسان متحوّل می‌شود و این تحوّل باعث تهیّه ذخیره‌ای است که چیزی او را عوض نمی‌کند.

شما تا چشم به هم بزنید، می‌بینید ابلاغ بازنشستگی به دست یک عالم حوزوی یا دانشمند دانشگاهی دادند. طولی نمی‌کشد که انسان به 60 یا 70 سالگی می‌رسد! یک بیان نورانی‌ای امیر المؤمنین (سلام الله علیه) دارد که لحظه‌ها چقدر می‌گذرد، به چه سرعت می‌گذرد، روز می‌شود. روزها به چه سرعت می‌گذرد، هفته می‌شود. هفته‌ها به چه سرعت می‌گذرد، ماه و سال را پشت سر می‌گذارد؛ و این ماه‌ها و سال‌ها به چه سرعت می‌گذرد و عمر را تأمین می‌کند! تا انسان بجنبد، می‌بیند:

از آن سرد آمد این کاخ دلاویز

که تا جا گرم کردی، گویدند خیز

 

مقام رضوان از آن چه کسی می‌شود؟

دنیا همیشه سرد است؛ زیرا هر کسی چند لحظه‌ای آنجا نشست، تا جای خود را گرم بکند، به او می‌گویند: نوبت تو به سر آمده. آنگاه کسی در این بازیگری‌ها پیروز می‌شود که نه کسی را فریب دهد، نه فریب کسی را بخورد؛ او به مقام رضوان بار می‌یابد، إن شآءَ الله به نفس مطمئنه می‌رسد، راضیه مرضیه خواهد شد. از آن به بعد به او اجازه رجوع می‌دهند. به برخی می‌گویند: «قِفُوهُمْ إنَّهُمْ مَسئُولُونْ» [سوره صافات، آیه 24] اینها را متوقف کنید، بازداشت کنید. به بعضی‌ها می‌گویند: بیائید. خدا دستور توقف به عدّه‌ای می‌دهد، فرمان رجوع درباره عدّه‌ای دیگر صادر می‌کند. مائیم و ابدیّت ما!

شما می‌بینید انسان اینچنین نیست که عمرش با کهکشان‌ها قابل قیاس باشد! انسان یک جان مجرّدی دارد که فوق میلیاردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمکّن در مکان …

 

مطالب مشابه