در دنیای کنونی که عصر انفجار اطلاعات محسوب میشود چیزی که همه انسانها به ویژه نسل جوان را به خود مشغول کرده، اطلاعات گسترده و گاه نادرست و غیر علمی است که از منابع مختلف ما را موصرد هجمه قرار دادهاند. در این میان اطلاعاتی که به ظاهر رنگ و بوی دینی به خود گرفته و در قالب عرفانهای گوناگون عرض اندام میکنند، مستثنی نمیباشند. با اندک تأملی میتوان دریافت که روح تشنه پویندگان حقیقت و عرفان باید از سرچشمه عترت پیامبر اکرم(ع) سیراب شود، لذا با نگاهی متفاوت به بررسی ابعاد ناشناخته صحیفه سجادیه در حوزه عرفان میپردازیم.
امام علیبنالحسین(ع) در مقام بیان سلوک عملی به معنای متعارف آن نبوده بلکه به فراخور حال و با توجه به شرایط اجتماعی و اختناق حاکم در آن زمان، در قالب دعا گنجینهای از معارف را در اختیار جویندگان حقیقت قرار داده است و بر عهده ماست که با توجه به نیاز عصر خویش از این منبع ارزشمند بهره ببریم و الگویی برای سلوک عملی شیعیان ارائه نماییم.[1]
سلوک عرفانی
در ابتدا بجاست به این نکته اشاره شود که در کلام امام سجاد(ع) سالک الی الله نیازمند یک سفر روحانی و سلوک معنوی است. امام(ع) به صراحت این سلوک و رسیدن به جوار قرب محبوب را از پروردگار خواستار است و میفرماید: «الهی فاسلُک بِنا سُبُلَ الوُصولِ اِلَیکَ وَ سَیِّرنا فی أقرَبِ الطُّرُق لِلوُفودِ عَلَیکَ».[2]
بر اساس این کلام امام(ع) "راه"، "رفتن" و "رسیدن به مقصد" واقعاً وجود دارد، که طالب معرفت باید آن را بپیماید؛ چنان که عارف بزرگ شیعه، فیض کاشانی به این سفر معنوی اشاره کرده، میگوید: «همچنان که مسافر در سفر صوری باید از نقطه مبدأ حرکت را آغاز کرده، مسافتی را طی کند، سالک نیز در این سفر معنوی که سفر روح به جانب حقتعالی است، مبدأ و منتهایی دارد؛ مبدأش جهل و نقصان که در بدو تولد با خود آورده[3] و منتهایش کمال حقیقی است، که برتر از همه کمالات است و آن رسیدن به قرب الهی است.[4]
سالک برای طی این طریق که در مسیر بندگی خالصانه و رسیدن به مقام قرب است، نیازمند راهنما و مرشد است که به حکم الهی، رسولخدا(ص) و پس از ایشان حضرت علی و فرزندان معصومش(ع) میباشند که در زمان ما حجت بنالحسن المهدی (عج) عهدهدار اصلی این راهنمایی و ارشاد است.
حضرت سجاد(ع) در اشاره به این مطلب میفرماید: «اللهمَّ فإنّی أتقرَّبُ الیکَ بِالمحمدیَّهالرَّفیعَه وَالعلویَّهِالبَیضاء»؛ بار خدایا! بهوسیله مقام بلند محمّدی و ولایت روشن علوی به تو تقرب میجویم.[5]
آموزه مهمی که در سلوک معنوی مبتنی بر تعالیم شیعی به وضوح جلوهگر است، حرکت در صراط ولایت برای قرب به خداست؛ با قلبی آکنده از محبّت به آن کرّوبیان و پیروی از آن برگزیدگان که واسطه فیض خدای رحمان هستند.
شرح مراحل سلوک
گفتنی است که در مورد سلوک و شرح مراحل آن چند رهیافت وجود دارد. برخی مانند خواجه عبدالله انصاری[6] مراحل سلوک را متعدد و بهصورت گستردهای بیان کردهاند و برخی دیگر مانند خواجه نصیرالدین طوسی[7] با نظم منطقی و حکیمانه، ابوابی برای سلوک برشمردهاند. فیض کاشانی در کتاب «زاد السّالک» مراحل سلوک را بر اساس نیاز حقیقی انسان بیان کرده و معتقد است: دین برنامه سلوک است، از اینرو مجموعه اعمال دینی را در قالب سلوک عرضه کرده است. عبّادی در «صوفی نامه»، "حال "را به دو نوع ظاهر و باطن تقسیم کرده و اعمال را برای سه دسته مبتدیان، متوسطان و منتهیان بیان کرده است.
در این تحقیق به دلیل نظم منطقی «اوصافالاشراف» خواجه نصیرالدین طوسی، چارچوب اصلی بحث را از این کتاب برگرفتهایم. همچنین بخشی از احکام واجب دین را که دستورالعمل سلوک و مشترک بین مؤمنان است، مفروغٌعنه و بینیاز از یادآوری دانسته و یاد نکردهایم. البته با آنکه خواجهنصیر مبدأ حرکت را ایمان دانسته ولی ما چون فیض، یقظه را به عنوان مبدأ برگزیدیم. در ضمن، مواردی که در کتب دانشمندان مذکور مغفول مانده امّا در صحیفهسجادیه بسامدش زیاد است، به چارچوب مراحل سلوک اضافه شده است.
در اینجا چون مجال بسط و گسترش مطلب نیست[8]، شرح مختصر چند نمونه از مراحل، در ذیل آورده شده است:
1.یقظه
نخستین مرحله سلوک الیالله، «یقظه» است؛ که در لغت ضدّ نوم/خواب معنی شده[9]و در اصطلاح عارفان، بیداری از خوابِ غفلت و برخواستن از ورطه سستی است.
امام عابدان، علی بنالحسین(ع) در راز و نیاز با پروردگار، عرضه میدارد: «نَبِّهنی مِن رَقدَه الغافلین وَ سِنَهِ المُسرِفین و نَعسَه المَخذولین و خُذ بِقَلبی ما استَعمَلتَ بِه القانِتین؛ پروردگارا مرا از خواب غافلان و خوابآلودگی مسرفان و چُرت به خود واگذاشتگان، بیدار کن و دلم را به مسیری بِبَر که فرمانبرانت را به آن گماشتهای».[10]
اکثر علما در این زمینه متفقالقولند که در طیّ مدارج سلوک به نتیجه مطلوب نتوان رسید مگر با تصحیح بدایات. آنان بدایت حرکت و اوّلین گام را "یقظه" معرفی کردهاند که عامل برانگیزاننده انسان است و یقظه را نشانه تأثیر موعظه الهی در قلب مؤمن دانستهاند.
حضرت زینالعابدین (ع) در صحیفه سجادیه از خواب غفلت به خدا پناه برده و عرضه میدارد: «اللهمَّ نَبِّهنی لذکرکَ فی اوقاتِ الغَفلَه»؛ بارالها، مرا در اوقات بیخبری و غفلت، برای یادت بیدار کن.[11] و در جایی دیگر عرضه دارد: «اللهمَّ إنّی اَعوذُ بِکَ مِن…سِنَهِ الغَفلَه؛ خدایا من از خواب غفلت به تو پناه میبرم».[12]
2.نیّت
پس از یقظه، «نیّت» به عنوان گام مهم سیر الیالله مطرح است و عمل بدون نیّت فاقد ارزش میباشد. نیّت در لغت به معنی قصد است و قصد، واسطه میان علم و عمل است؛ بنابراین در ابتدای راه باید قصدِ مقصد معیّنی داشت. در اینجا مقصد، حصول کمال مطلق است و سالک با نیّت رسیدن به جوار قرب پروردگار به سیر خود ادامه میدهد؛ زیرا تنها او کامل مطلق است.[13]
حضرت سجّاد(ع) میفرماید: «لا عَمَلَ اِلّا بِنیَّه»؛ هیچ عملی نیست، مگر اینکه با نیّت انجام شود.[14] و در دعایی دیگر عرضه میدارد: «وَ انتَهِ بِنیَّتی إلی اَحسَن النّیّات»؛ پروردگارا! نیّت مرا نیکوترین نیّتها گردان.[15]یعنی نیّتی که از تمام ناخالصیها به دور باشد. بنا براین میتوان گفت: یکی از عوامل مهم در کمال اعمال، نیّت صادق و اراده خالص است؛ به خصوص در مورد عبادات. کمال و نقص اعمال کاملاً تابع نیّت است و هر قدر نیّت از شرک و شائبه ریا خالصتر باشد به کمال نزدیکتر است؛ زیرا نسبت نیّات به اعمال مانند نسبت جان به تن است.
زینت عبادت کنندگان(ع) نیز در قالب دعا، نیّت صادق را از پروردگار درخواست مینماید: «اللهمَّ …فَاَیِّدنی بنیَّتٍ صادقَهٍ وَ صَبرٍ دائم؛ پروردگارا! مرا از جانب خود به نیّت صادق و صبر همیشگی یاری فرما».[16] و هنگام توبه و انابه به درگاه پروردگار درخواست دارد که: «اللهُمَّ وَ ثَبِّت فی طاعَتِکَ نیَّتی وَ اَحکِم فی عِبادَتکَ بَصیرَتی وَ وَفِّقنی مِنَ الاَعمالِ لِما تَغسِلُ بِهِ دَنَسِ الخَطایا عَنّی؛ بارالها! نیّتم را در طاعتت استوار کن و بینشم را در عبادتت محکم فرما و مرا موفّق به اعمالی گردان که به سبب آن آلودگی گناهان را از من بشویی».[17]
علّت تأکید امام(ع) به نیّت را در کلام پیامبر(ص) میتوان مشاهده کرد که میفرماید: «نیَّهُ المؤمن خَیرٌ مِن عمَلِهِ وِ نیَّهُ الکافِر شَرٌّ مِن عمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعمَلُ علی نیَّتِهِ؛ نیّت مؤمن بهتر از عملش و نیّت کافر بدتر از عمل او میباشد و هر فاعلی بر طبق نیّتش عمل میکند».[18]
از امام صادق(ع) در مورد سخن پیامبر(ص) سؤال شد که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ امام(ع) فرمود: «چون عمل ممکن است آلوده به ریا شود؛ یعنی کاری را برای مردم انجام دهیم، امّا نیّت، خالص است برای پروردگار، پس خداوند به نیّت پاداشی عطا میکند که به عمل کننده عطا نمیکند.»[19]
3.مَحبّت
«مَحبّت» جزو حالات مقارن سلوک بوده و در باب چهارم قرار دارد. مَحبّت در لغت به معنی دوست داشتن است[20] و چون به حدّ کمال رسد، تمام قلب سالک را محبّت خدای تعالی آکنده کند و تا زمانیکه گوشهای از آن متوجه چیزی به غیر از ذات باریتعالی باشد، نقصان در آن وجود دارد.
حضرت سجّاد(ع) در بیان ارزش حبّالله چنین عرضه میدارد: «الهی… وَ ما اَطیَبَ طَعمَ حُبِّک»؛ خدایا!… چه خوش است طعم محبّت و دوستیات[21] الهی کیست که طعم شیرین محبّت تو را چشیده باشد و بدیلی برای تو بخواهد؟[22] «اللهمَّ صَلّ علی محمِدٍ وَ آل محمّد وَ فَرِّغ قَلبی لِمَحَبّتِکَ؛ پروردگارا! بر محمّد و آلش درود فرست و قلبم را خلوتگه محبّت خود ساز.»[23] «الهی مَن ذَا الَّذی ذاقَ حَلاوَهَ مَحبَّتِکَ فَرامَ منکَ بَدَلا" وَ لاتَعَرَّضَ لِخَلاف مَحَبّتِکَوَ لا مُجامِعَهَ مَن تفرَّقَ علیکَ وَ لا مفارقَهَ مَنِ اجتَمَعَ لَکَ»؛ بارالها! یاریام ده تا به انجام دادن کاری که در راستای محبت تو نیست نپردازم و برای من مپسند به کسیکه از تو دور است نزدیک شوم و از آن که با تو همراه است، جدا گردم.[24]
با دقّت در ادعیه صحیفه سجادیه میبینیم که حضرت "محبّت" را در گستره اجتماع و چگونگی برقراری روابط اجتماعی هم مطرح میکند؛ مثلاً در دعای 21صحیفه عرض میکند: «اللهمَّ اَلبِس قَلبی الوَحشَهَ مِن شِرارِ خَلقِک وَ هَب لی الأنسَ بِکَ وَ بِأولیائکَ وَ أهل طاعَتِکَ؛ پروردگارا! لباس وحشت از آفریدگان شرّ را بر دلم بپوشان و انس به خودت و دوستانت و اهل طاعتت را به من ارزانی دار».[25] «یا مُنی قُلوبِ المُشتاقین وَ یا غایَهَ آمالِ المُحِبّین اسألکَ حُبّکَ وَ حُبَّ مَن یُحبّکَ وَ حُبَّ کٍلِّ عَمَلٍ یوصلُنی اِلی قُربک؛ ای نهایت آرزوی دل مشتاقان و محبّان! از تو درخواست مینمایم دوستی خودت را و دوستی هر که دوستت دارد و دوستی هر عملی که مرا به قرب تو برساند».[26]
این سخن امام همان است که با عنوان"تولّی و تبرّی" جزو فروع مذهب ما شمرده میشود. حضرت(ع) در بخشی دیگر درخواست دارد: «وَ أن تجعل حُبّی اِیّاکَ قائداً إلی رِضوانکَ وَ شوقی اِلَیکَ ذائداً عَن عِصیانِک؛ خدایا دوستیام نسبت به خودت را رهبر من به سوی رضوانت قرار ده و شوقم را بازدارنده از عصیانت گردان».[27] یعنی محبت خدا باید انگیزه کارهایی شود که به رضا و رضوان الهی بینجامد وخشنودی محبوب حاصل شود. «اَسآلُکَ أن تجعَلَنی مِن أجزِ لهُم مِن وُدِّکَ قِسماً؛ الهی! از تو میخواهم که مرا از آنان قرار دهی که از دوستیات سهم بیشتری میگیرند»[28] «وَ فی محبّتکَ وَلَهی وَ اِلی هَواکَ صَبابَتی؛ زیرا من شیفته دوستی توام و دلدادگیام در هوای توست».[29]
نکته قابل ذکر این که طلب محبت که در ادعیه دیده میشود ریشه در کلامالله دارد. برخی گفتهاند: محبت که وصفی شهوانی است تنها به مادیات و جسمانیات تعلق میگیرد و به طور حقیقت نمیتوان آن را در باره ذات باریتعالی به کار برد و اگر در پارهای از آیات و روایات این کلمه به کار رفته منظور از محبت به خدا اطاعت اوست؛ یعنی استعمال کلمه محبت در خدای تعالی مجازی است نه حقیقی. اما به حکم آیه 31 سوره آلعمران این سخن باطل است و استعمال محبت در خدایتعالی آنجا که میفرماید: «بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است»، استعمالی است حقیقی.[30]
نتیجه
با توجه به کلام امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در اسلام به ویژه در مذهب شیعه اثنیعشری، سلوک عرفانی وجود دارد؛ یعنی ائمه(ع) به پیروی از آیات قرآن و سنّت نبوی، همانطور که احکام خدا را در طهارت از حدَث بیان کردهاند، تعالیمی متقن و روشن برای طهارت جان و تهذیب روان نیز دادهاند و در پاک کردن خانه دل از حبّ دنیا و رذایلی مانند تکبّر و حرص و حسد تأکید کردهاند.
گرچه متصوفه مقصد نهایی عارف را کشف و شهود میدانند؛ یعنی مشاهده بیواسطه خدای سبحان و رسیدن به وحدت و فنا، امّا در کلام امام علی بنالحسین و پدر و جدّ بزرگوارش(ع) چنین تعابیری یافت نمیشود بلکه توحید به صورت کامل با تنزیه آن ذات متعال از هرگونه سنخیّت و شباهت با مخلوقاتش، ذکر شده و صفات جلال و جمال الهی که معرّف ذات خدایتعالی است مکرّر در صحیفه و دیگر ادعیه آمده است. این نکته از مهمترین موارد اختلاف عرفان شیعیِ اهلبیتی با غیر آن است. اصولاً "معرفت" که غایت و هدف سلوک الی الله است افاضه الهی است که در برابر عبادت خالصانه به طالب صادق افاضه میشود.
دکتر فاطمه رکنی یزدی
پینوشتها:
[1]. رکنی یزدی، فاطمه، عرفان عملی در صحیفه سجادیه، ص23.
[2]. امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، دعای 189.
[3]. نحل:78.
[4]. فیض کاشانی، محسن، زادالسالک، ص12.
[5] . امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، دعای 50.
6. انصاری، عبدالله، منازلالسائرین.
[7]. خواجه نصیرالدین، محمد طوسی، اوصاف الاشراف.
[8]. مراحل سلوک بهطور مبسوط در کتاب عرفان عملی در صحیفه سجادیه نوشته فاطمه رکنی یزدی، شرح شده است.
[9].ابن منظور، لسانالعرب، ذیل یقظه.
[10].صحیفه سجادیه، دعای 48.
[11]. همان، دعای 36.
[12]. همان، دعای3.
[13].نصیر الدین طوسی، محمّد، اوصاف الاشراف،ص10-11.
[14]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج67، ص185.
[15]. صحیفه سجادیه، دعای 36.
[16] همان، دعای 22.
[17]. همان، دعای 21.
[18]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 67،ص189، ح2.
[19].همان، ج67، ص 206، ح18.
[20]. تاج المصادر، ذیل محبّت.
[21]. امام سجاد(ع) صحیفه سجادیه، دعای 190.
[22]. همان، دعای 190.
[23]. همان، دعای 43.
[24]. همان، دعای 36.
[25]. همان، دعای 21.
[26]. همان، دعای 190.
[27]. همان، دعای 190.
[28]. همان، دعای 189.
[29]. همان، دعای 189.
[30]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 157-162.