با این نگاه در بخشی از این مقاله آمده است که «مناظره بر نوعی انحصارگرایی فکری و حقانی مبتنی است. به این معنا که یا حقیقت نزد من است یا نزد حریف و چون نزد حریف من نیست، پس نزد من است؛ و یا برنامه سیاسی حریف درست است یا من، اما از آنجا که من ثابت میکنم برنامه سیاسی او خطا است، پس برنامه من درست است.»
سپس بحث مطلوبیت یا نامطلوبیت مناظره را عرضه میکند و نتیجه میگیرد که غزالی در آثارش، به تفصیل آسیبها و آفاتی را که از مناظره بر میخیزد میشمارد و ده آفت اساسی را به این شرح نام میبرد: حسادت، تکبر، کینه، غیبت، دروغگویی، خودستایی و لافزنی، تجسس در زندگی و عیوب دیگران، شادی از غم دیگران، نفاق، و استکبار و حقستیزی. سپس به تفصیل نمونههای متعددی را برای این آفات بر میشمارد.
فیض کاشانی نیز همین دیدگاه را دنبال میکند و احادیثی نقل میکند که امامانْ شیعیان خود را از مناظره پرهیز میدادهاند و حتی گاه خود از آن دوری میکردند. البته در مقابل کسانی که در مجموع مناظره را نادرست میشمردند، سنت نیرومندی به نفع مناظره وجود دارد که در عین قبول آفات آن، با پیش کشیدن شروط و قیدهایی در مجموع از اخلاقیت و مطلوبیت مناظره سخن گفتهاند.
آنگاه در بحث اخلاق مناظره ادعا میکند که مانند هر عمل ارادی مناظره نیز باید تابع هنجارهای اخلاقی و گویای فضیلتهای منشی شخص مناظرهگرا باشد. با تحلیل منطق مناظره و توجه به هدف آن و کارآمدسازی این فعالیت، میتوان به برخی اصول اخلاقی حاکم بر فرایند مناظره رسید که باید همواره مد نظر قرار گیرد تا مناظره از هدف خود دور نشود.
آخرین بخش این مقاله، سیاست مناظره نام دارد و در آن با طرح چند پرسش بنیادین، رویکرد خود را در قبال قبول یا عدم قبول مناظره در بحثهای علمی و سیاسی-اجتماعی را بیان میکند و تأکید میکند: «نکته اصلی در مناظره آن است که این کار نوعی مهارت است و نیازمند تمرین و آموزش و ربطی به حقانیت و بطلان ندارد. موفقیت در مناظره نیازمند تکنیکهای روانشناختی ظریفی است که مناظرهگران در آن مهارت پیدا میکنند. مناظره مانند بازی شطرنج است که نیازمند استراتژی و تکنیکهای خاصی است.