حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید حسن اسلامی اردکانی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشت منتشر شده در روزنامه اعتماد در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ نوشت:
وارد فروشگاه لوازم كوهنوردي شدم. دنبال يك بادگير سبك بودم. با فروشنده كمي گپ زدم. يادم افتاد كه نكتهاي را يادآوري كنم. قبلا دستكش دولايهاي را كه توليد همين فروشنده بود خريده بودم كه كارايي نداشت و در سرماي كوهستان باد از آن گذشته و دستم را كرخت كرده بود، چون اين فروشنده خودش توليدكننده آن كالا بوده است، فقط خواستم نكتهاي گفته باشم كه كارش را اصلاح كند و در آينده محصول بهتري به بازار عرضه كند و حتي براي خودش مثلا «برند» بسازد. هنوز حرفم تمام نشده بود كه فروشنده گفت كه مشكل از دستكش من نيست. شما قبل از اينكه دستكش دست كني، بايد كلاس هواشناسي در كوهستان و كلاس و برف و يخ را رفته باشي و بداني كه در گرم نگه داشتن دست 15 «آيتم» نقش دارند: يكي مصرف آب كافي، ديگري غليظ نبودن خون و سومي… عادت ندارم حرف كسي را قطع كنم. اما نگذاشتم ادامه بدهد و پريدم وسط حرفش كه اينقدر كلاس رفتم كه خودم «باكلاس» شدم. ديگر بحث را ادامه ندادم. بعد بقيه لوازم را نگاهي كردم و قيمتها را پرسيدم. او هم از مشكلات و توليدكنندگاني كه از زيپ خوب استفاده نميكنند و واردكنندگان بنجل كالا از چين سخن گفت كه مسوولانه عمل نميكنند. حيرت ميكنم و با خودم ميانديشم، اگر همين فروشنده با همان واردكننده كالاي چيني روبهرو شود و به او اعتراض كند، احتمالا او هم با همان منطق بالا ميگويد كه مشكل از زيپ و جنس بنجل ما نيست، شما بايد اول يك دوره اقتصاد مالي و بعد اقتصاد سياسي گذرانده باشيد تا بدانيد كه جنس ما بنجل نيست، پول شما بنجل است! باز اگر فردا به يك سياستگذار كلان كشوري بگوييم كه سياست شما كارايي ندارد و طبق برنامه ادعايي پيش نرفته است، خواهد گفت مشكل از ما نيست. مشكل از شما است كه يك دوره كامل برنامهريزي شهري و روابط عمومي را نگذراندهايد و… ياد داستان خياطي افتادم كه كتي دوخته بود با آستين كوتاه و چون مشتري اعتراض كرد، پاسخ داد كه كت دوخته شده من استاندارد است، اشكال از دست شما است كه كوتاه است.
وقتي يك فروشنده و توليدكننده عادي اينگونه در برابر پيشنهاد اصلاحي و نكتهاي كه يك مصرفكننده ميگويد مقاومت از خودش نشان ميدهد، تكليف متخصصان و برنامهريزان كلان مشخص است. اگر منِ مصرفكننده نتوانم درباره اين دستكش بيخاصيت نظر بدهم، چه كسي بايد نظر بدهد؟ چيزي كه من قادر به فهم آن نيستم آن است كه همين شخص با همين منطق انتظار دارد كه ديگران سخن و قضاوتش را در مسائل گوناگون اقتصادي و سياسي معتبر بشمارند و در صورت امكان به نظرش عمل كنند.
انگار اين گرفتاري عمومي ما است و اختصاص به اين توليدكننده يا فروشنده ندارد. مشكل ما اين است كه كنده درخت را در چشم خودمان نميبينيم، اما از دور پر كاهي را در چشم ديگران نشان ميدهيم.