وحدت حوزه و دانشگاه بهمعنای همنشینی و همافزایی دو نهاد علمی است
سالروز شهادت شهید دکتر مفتح، نماد پیوند دو نهاد اثرگذار علمی و معرفتی کشور، فرصتی برای بازخوانی پرونده «وحدت حوزه و دانشگاه» است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه، به نقل از جام جم آنلاین حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی جعفرطیاری، رئيس دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» آورده است:
سالروز شهادت شهید دکتر مفتح، نماد پیوند دو نهاد اثرگذار علمی و معرفتی کشور، فرصتی است برای بازخوانی پرونده «وحدت حوزه و دانشگاه». پس از گذشت دههها از طرح این آرمان بلند، سوال اصلی اینجاست که آیا توانستهایم به آن پیوند مبارک دست یابیم؟ چالشها چه بودهاند و مسیر پیش رو چگونه باید طی شود؟
واقعیت آن است که اگر دانشگاه بهمعنای واقعی کلمه با حوزه وحدت پیدا کند، بسیاری از گرههای کور جامعه ایرانی گشوده خواهد شد. امروز بدنه مدیریتی کشور، از سطوح عالی تا کارشناسان، عمدتا برآمده از نظام دانشگاهی هستند. اگر ظرفیت عظیم این دو نهاد در راستای اهداف کلان جمهوری اسلامی قرار گیرد، دستاوردهای شگرفی رقم میخورد. اما برای رسیدن به این نقطه، نخست باید تعریفی دقیق از «وحدت» داشته باشیم.
وحدت هرگز بهمعنای ادغام ساختاری حوزه و دانشگاه نیست؛ این امر نه شدنی است و نه قابلقبول. اگرچه در پیشینه تمدن اسلامی، حکیمانی، چون بوعلیسینا جامعالاطراف بودند و همزمان طبیب، فیلسوف و عارف محسوب میشدند، اما مقتضیات جهان امروز و گسترش مرزهای دانش، تفکیک تخصصها را اجتنابناپذیر کرده است. همانطور که در پزشکی امروز، تخصصها به جزئیترین اجزای بدن تقسیم شدهاند، در ساحت کلان علم نیز برخی علوم مانند پزشکی و مهندسی ماهیت دانشگاهی دارند و برخی دیگر ماهیت حوزوی.
بنابراین، وحدت مطلوب بهمعنای همنشینی و همافزایی دو نهاد علمی است؛ مانند دو دانشکده تخصصی که یکدیگر را تکمیل میکنند. حوزه و دانشگاه باید بدون تعارض، ظرفیتهای یکدیگر را به رسمیت بشناسند و در نقاط مشترک، بهویژه در تولید علوم میانرشتهای و تبیین موضوعات نوپدید، همکاری کنند.
یک نمونه تاریخی موفق از این همافزایی، تعامل متخصصان شیلات با فقه در ابتدای انقلاب بود. کشف علمی فلسهای میکروسکوپی در نوع خاصی از ماهی توسط دانشگاهیان، موضوع را برای فقیه روشن کرد و منجر به تغییر حکم حلالبودن آن شد. این یعنی دانشگاه در «موضوعشناسی» به کمک حوزه میآید و حوزه در «تبیین حکم و جهتدهی ارزشی» به دانشگاه یاری میرساند.
در بحث جهتدهی به علم، نقش حوزه پررنگتر است. علم هم میتواند نافع باشد و هم مضر. تشخیص اینکه چه علمی نافع است و کدام مسیر علمی (مانند ساخت سلاحهای کشتار جمعی که حرام شرعی است) نباید طی شود، نیازمند مبانی اخلاقی و فقهی است که حوزه متولی آن است. رابطه مطلوب، مانند رابطه دانشکده پزشکی با دانشکده مهندسی است؛ یک پزشک در تخصص مهندس دخالت نمیکند، اما برای ساخت بیمارستانش به او نیاز دارد. اگر حوزویان و دانشگاهیان چنین اعتمادی به یکدیگر داشته باشند، مسیر پیشرفت کشور هموار میشود.
با این حال، چالشهای جدی نیز وجود دارد. مهمترین چالش، عدم تبیین دقیق موضوع برای بدنه دانشگاهی و حوزوی است. هنوز ضرورت این وحدت بهشکل مسئلهمحور روشن نشده و گاه تصورات نادرستی وجود دارد که علوم حوزوی را علم نمیدانند! این نگاه تنها با گفتوگو، مباحثه عالمانه و برگزاری کرسیهای آزاداندیشی قابل اصلاح است.
چالش دیگر، مساله «پرورش» در کنار «آموزش» است. دانشگاه و حوزه هر دو به تخصص نیاز دارند، اما تخصص بدون تعهد و اخلاق، تیغ در کف زنگی مست است. فرد متخصص اگر «حقمحور» و «متخلق» نباشد، دانش خود را علیه جامعه به کار میگیرد. در این زمینه، حوزه میتواند از تکنیکهای نوین علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه استفاده کند و دانشگاه نیز از الگوی سنتی و اخلاقمدار «شاگردپروری» در حوزه بهره ببرد.
هدف نهایی، تربیت انسانی است که چه در کسوت مهندس و چه در کسوت فقیه، وارسته، خودساخته و متخصص باشد. راه زیادی طی شده، اما تا رسیدن به قله وحدتی که الگویی برای جهان اسلام باشد، هنوز گامهای بلندی باقی مانده است.