دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی تشریح کرد؛

نقش جنسیت در فهم و قضاوت اخلاقی

تاریخ انتشار:

آیا ساختار جنسی ما در فهم ما از درست و نادرست و قضاوت اخلاقی تأثیر دارد؟ و اگر در مقام توصیف تأثیر داشته باشد، تا چه میزان این تأثیر معتبر است و می‌توان به آن توجه کرد؟ تأمل در این جنس پرسش راه را بر نظرورزی‌های اخلاقی و نسبت آن‌ها با جنسیت گشوده است و به امکان یا حتی ضرورت طرح نظام اخلاقی جنسیت‌مدار انجامیده است. در حالی که نمی‌توان منکر تفاوت‌های جنسی شد، به نظر می‌رسد که در فهم و تفسیر این تفاوت‌ها اغراق شده است و مسیر طی شده از سوی کسانی برای برآوردن نظام اخلاقی جنسیت‌مدار به مشکلات خاصی بر می‌خورد و تأکید بر تفاوت راه را بر فهم متقابل می‌بندد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛نشست «نقش جنسیت در فهم و قضاوت اخلاقی» به همت پژوهشکده زن و خانواده و با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن اسلامی اردکانی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، برگزار شد.

 در این نشست علمی دکتر سید حسن اسلامی اردکانی ضمن تبیین رهیافت پدیدارشناسانه به اخلاق، تصریح کرد: تمام احکام اخلاقی سه عنصر شناختی، عاطفی و عملی را دارند و در این‌باره میان زن و مرد تفاوتی نیست.

وی افزود؛ چند رهیافت به اخلاق وجود دارد. رهیافت الهیاتی و متافیزیکی که با چند پیش‌فرض الهیاتی آغاز می‌‌شود، مثلاً خدا انسان را آفرید و به او کرامت بخشید. نباید این موجود باکرامت را تحقیر کرد. پس این رفتار خطاست.

رهیافت جامعه‌شناختی هم در میان فمینیست‌ها رواج دارد. طبق این دیدگاه، جامعه هنجارهای اخلاقی و نهاده‌های اجتماعی را به ما تحمیل می‌کند. مثلاً حکم می‌کند که در بدو تولد به دختر لباس دخترانه و به پسر لباس پسرانه بپوشانند و نیز والدین برای دختر عروسک و برای پسر تفنگ بخرند. نام این رهیافت برساخت‌گرایی اجتماعی است.

رویکرد پدیدارشناسانه در اخلاق

رهیافت دیگر روان‌شناسانه است. کسانی مانند فروید با این نگاه به اخلاق روی می‌آورند و می‌گویند که اخلاق حاصل سرکوب غرایز است. افرادی هم این دیدگاه را نقطه عزیمت خودشان قرار دادند. دو رویکرد دیگر هم هست که یکی پدیدارشناختی و دیگری تکاملی است. رویکرد پدیدارشناختی از ما می‌خواهد تا جایی که ممکن است قضاوت‌ها و پیش‌فرض‌ها را کنار بگذاریم و مستقیم با یک پدیده مواجه شویم تا آن‌گونه که هست بر ما تجلی کند. اگر قرار است همکار جدیدی وارد گروهتان شود و قبل از اینکه او را ببینید کسی از او بدگویی کند، شما نگاه منفی به او خواهید داشت، ولی اگر چیزی درباره او ندانید، با تردید و کنجکاوی و پرسش به او نگاه می‌کنید تا رفتارش را تفسیر کنید. شما می‌کوشید که تا جای ممکن به او بنگرید. پدیدارشناسی از ما می‌خواهد که خودمان را به چنین موقعیتی برسانیم و از این منظر به پدیدار اخلاقی نگاه کنیم.

وقتی می‌بینید که کودکی در حال افتادن در چاه است کمکش می‌کنید. در این وضعیت نظریه‌پردازی نمی‌کنید، بلکه اقدام می‌کنید و آنگاه درباره اقدامتان می‌اندیشید.

در اخلاق دو دیدگاه موازی داریم؛ یک دیدگاه عقل‌گرایانه که می‌گوید اخلاق حاصل تأمل نظری و عقلانی است. دیدگاه‌های مدرن‌تر می‌گویند که اخلاق یعنی عواطف، عقل چیزی جز خادم عواطف نیست. ما اول تصمیم می‌گیریم و بعد توجیه می‌کنیم. فرض کنید عروسی مهمی در پیش دارید و می‌خواهید لباس شیکی را به تن کنید. هرچه مادرتان بگوید این لباس گران است می‌گویید یک شب است. حال فرض کنید همه مقدمات را انجام می‌دهید و پولش را هم آماده می‌کنید و فردا می‌روید تا لباس را بخرید، ولی فروشنده می‌گوید که قیمتش افزایش یافته است. مردد و از خرید منصرف می‌شوید. بعد همان توجیهاتی را که برای خریدن آن لباس آوردید برای نخریدن آن می‌آورید؛ مثلاً می‌گویید فقط یک شب است. به اعتقاد هیوم، عقل هیچ شأنیتی برای راهنمایی عقلانی ندارد. ریشه اخلاق چیزی جز حس دگرخواهی و نوع‌دوستی نیست. وقتی کودکی در معرض آسیب قرار گیرد، حس نوع‌خواهی شما را حرکت می‌دهد.

اگر پدیدارشناسانه نگاه کنید، وقتی با پدیداری به نام اخلاق مواجه می‌شویم، چند چیز در ذهنمان شکل می‌گیرد؛ یکی فهم است. فهم یک عنصر شناختی است که در تمام احکام اخلاقی وجود دارد، ولی فرق است بین اینکه من بگویم شجاعت خوب است و دماوند مرتفع‌ترین قله ایران است. هر دو گزاره خبری و شناختی‌اند ولی در گزاره اول به طور ضمنی می‌گویم که من هم از شجاعت خوشم می‌آید. این عنصر عاطفی است. در همه گزاره‌های اخلاقی نوعی همدلی و همسویی اشراب شده است. وقتی می‌گویم این عمل رذیلانه است، یعنی از آن بدم می‌آید. در عین حال وقتی می‌گویم دلاوری ارزشمند است نه تنها می‌گویم ستودنی است، بلکه در بن این گزاره می‌گویم که ای مخاطبان من، بکوشید که دلاور باشید؛ یعنی در هر حکم اخلاقی نوعی دعوت به عمل هست. ما دیدگاهی به نام توصیه‌گرایی در اخلاق داریم که می‌گوید همه احکام اخلاقی تجویز و توصیه است. وقتی می‌گویید شجاعت خوب است، می‌خواهید بگویید دلاور باش.

تأثیرگذار نبودن جنسیت در احکام اخلاقی

حالا بررسی کنید که من و شما فارغ از جنسیتمان در مواجهه با موقعیت‌های مختلف این سه حالت را تجربه می‌کنیم یا نمی‌کنیم. هنگامی که شما با این پدیدار مواجه می‌شوید، می‌گویید که خطری این بچه را تهدید می‌کند (عنصر شناختی)، من نگران این موقعیتم (عنصر عاطفی) و باید کاری کنیم (اقدام). اگر اقدام نمی‌کنیم به خاطر ملاحظات دیگری است وگرنه همه شما با دیدن کودک می‌خواهید که جلو بروید. تمام احکام اخلاقی این سه عنصر شناختی، عاطفی و عملی را دارند. تجربیات زیسته‌تان را مرور کنید و ببینید که چه تفاوتی میان زن و مرد وجود دارد. به نظر می‌رسد تمام احکام اخلاقی در تحلیل نهایی به این سه عنصر می‌رسند.

در عالم شاهد خوبی‌ها و بدهای اخلاقی بسیاری هستیم. گاهی بد و خوب زیباشناسانه و گاه اقتصادی و گاه اخلاقی است. کشتن انسان بی‌گناه خطا و این حکم اخلاقی است. وقتی که دو سارق، کیف‌ زن میانسالی را به سرقت می‌برند، بلافاصله حکم می‌کنید که این عمل بد است. آیا در این احکام بین زن و مرد فرق می‌گذارید؟ یعنی زن‌ها یک‌ طور تحلیل و مردها طور دیگری تحلیل می‌کنند؟ خیر، چنین حکمی نداریم. پس اگر نگاه پدیدارشناسانه داشته باشیم، جنسیت ما در احکام اخلاقی‌مان تأثیرگذار نیست.

مطالب مشابه