دکتر عیسی جعفری در کرسی علمی و ترویجی:

ادعیه ای هم چون کمیل و مناجات شعبانیه جزو معارف عرفانی شیعه است

تاریخ انتشار:

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، در کرسی علمی ترویجی «بررسی جایگاه عرفانی اصحاب سر اهل‌بیت(ع)» که روز چهارشنبه اول آبان‌ماه 1398 با ارائه دکتر عیسی جعفری، نقد علمی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رضا الهی‌منش و دبیر علمی حجت‌الاسلام دکتر گریوانی در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد، ابتدا دبیر علمی جلسه حجت‌الاسلام گریوانی متذکر شد که گفت‌وگو درباره اصحاب سر اهل‌بیت(ع)، متفرع بر پذیرش این مسئله است که اسلام و مذهب تشیع، عرفان دارد و اهل‌بیت(ع)، متولی تبیین و تثبیت آن بودند و بر این اساس، یاران عرفانی داشتند که موضوعات معارفی و حقایق عرفانی را با آن‌ها در میان می‌گذاشتند.

وی سپس این پرسش را مبنا و بهانه گفت‌وگو و نیز ارائه دکتر عیسی جعفری قرار داد که:

  1. بر اساس چه دلایل و شواهدی می‌گوییم دین و اسلام و تشیع، دارای معارف بلند عرفانی است؟
  2. اگر تشیع، عرفان داشته است، چرا تاکنون عرفان خودش را نشان نداده است؟
  3. مقصود از اصحاب سر اهل‌بیت(ع) چیست و آیا می‌توان اصحاب خاص اهل‌بیت(ع) را به‌اصطلاح عارف نامید؟
  4. راه‌های شناخت و تمییز میان اصحاب عرفانی اهل‌بیت(ع) از دیگران چیست؟

در ادامه این کرسی علمی ترویجی، دکتر عیسی جعفری ارائه خود را با این نکته آغاز کرد که یکی از راه‌های بررسی عرفان شیعی و اهل‌بیتی، بررسی جایگاه عرفانی یاران خاص عرفانی ایشان است و این نشست می‌تواند اثباتاً و ثبوتاً در این باره نقش ایفا کند.

وی در تعریف اصحاب سر گفت: اصحاب سر کسانی بودند که ائمه معصومین(ع) برخی معارف الهی را در سطحی فراتر از آن‌چه برای عموم مردم بیان می‌کردند، به این افراد تعلیم می‌نمودند و یا برخی از اخبار غیبی را برای آن‌ها بیان می‌کردند. این افراد عموماً در سطحی بالاتر از دیگران در وادی معرفت الهی قدم می‌زدند؛ لذا چون ائمه معصومین(ع) آن‌ها را مستعدتر و یا مطمئن می‌دیدند، اسراری را برای آن‌ها بیان می‌کردند و یا اخبار غیبی به آن‌ها می‌دادند.

وی سپس در مقام بیان ویژگی‌ها و معیارهای شناخت این اصحاب برآمد و گفت: نخستین معیار این بود که معارفی که اهل‌بیت(ع) در اختیار این دسته از افراد می‌گذاشتند، از دسترس دیگران به‌دور بود. بر همین اساس روایت نبوی است که فرمود: «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان، لقتله» یا لکفره. ویژگی و معیار دیگر، عدم تحمل برخی معارف توسط افراد و اصحاب دیگر بود. خطبه همام یا متقین نهج‌البلاغه می‌تواند در این راستا باشد. نکته دیگر تقریر امام از مطالبه اصحاب سر است. مثلاً وقتی کمیل از امیرالمؤمنین(ع) درخواست حقیقت می‌کند، حضرت ابتدا استنکاف می‌کند. سپس وقتی با اصرار کمیل مواجه می‌شود، آن حدیث حقیقت را که حاوی حقایق بلندی است، انشا می‌فرماید.

دکتر جعفری هم‌چنین گفت: معیار دیگر، اظهار خود صحابی سر است. معارفی مثل دعای کمیل، مناجات شعبانیه و… که به تعبیر استاد مطهری اگر در اسلام معارفی برای ارائه جز همین دعای کمیل و مناجات شعبانیه نداشتیم، همین‌ها برای تشیع کافی بود.

وی در پاسخ به پرسش دبیر علمی جلسه مبنی بر تصریح اسامی برخی از شخصیت‌هایی که به عنوان صحابی سر معروف شده‌اند، گفت: سلمان محمدی، خذیفه یمانی، حارثه بن مالک، اویس قرنی، عمر حُمق خزایی، کمیل، میثم تمار، رُشید هُجری، ابوحمزه ثمالی، ابوخالد کابلی، جابر جعفی، ابن‌خربوز، مفضل بن عمر، ضریح مُحاربی، یونس بن عبدالرحمن، محمد بن صفان و…

در ادامه جلسه، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رضا الهی‌منش از اعضای هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به چالش‌ها و ابهاماتی که در مسیر فهم و تحقق عرفان اهل‌بیتی و نیز مقام عرفانی اصحاب سر پرداخت و گفت: آیا ما می‌توانیم به صرف این‌که اصحاب اهل‌بیت(ع) علم به مغیبات داشتند، آن‌ها را عارف بخوانیم؟ عرفان حتی در بعد کرامات خود به تعبیر قیصری در شرح فصوص، شامل حقایق دنیوی، اخروی و عرفانی است. آن‌چه اشاره شد که برخی اصحاب سر بر آن قادر بودند، علم غیب به برخی امور دنیوی بوده است و این کجا و مقامات عرفانی کجا؟

وی هم‌چنین یادآور شد: از زوایه دیگر، عرفان را در توحید و انسان کامل خلاصه می‌کنیم. در اظهارات اصحاب سر و نیز سیره  و منش آن‌ها، این دو رکن عرفانی کجاست؟ من معتقدم آن‌چه اهل‌بیت(ع) نسبت به اصحاب سر داشتند، نشان از لطافت قلبی آن‌ها بوده و همین‌قدر نه بیشتر. این‌که آن‌ها غیب‌گویی کردند، دلیل بر عارف بودن آن‌ها نمی‌شود. به نظر من نسبت بین عارف و صحابی سر، عموم و خصوص مطلق است.

وی در پایان گفت: اساساً بعضی عرفا و متصوفه خود را به اهل‌بیت(ع) نمی‌رسانند، مثل نقشبندیه. لذا نمی‌توان همه را با یک عنوان طرح کرد. پرسش دیگر این است که آیا آن‌چه اصحاب سر داشتند، نشانه سلوک و حاصل تهذیب و تلاش خود آن‌ها است یا از مسیر دیگری کسب کرده‌اند؟ این‌ها همه پرسش‌هایی است که موضوع مقامات عرفانی ادعا شده اصحاب سر را دچار مشکل و چالش می‌کند و نیازمند تأمل بیشتر است.

در ادامه، دکتر عیسی جعفری در تبیین این ابهامات و اشکالات گفت: مقامات عرفانی طبقه‌بندی شده است. ممکن است هریک از عارفان مرتبه‌ای از عرفان و سلوک را طی کرده باشند و نباید عارفان را از این جهت مقایسه کرد و به صورت سلب و ایجابی یا صفر و صد برخورد کرد. ممکن است سلمان در یک درجه از مقامات عرفانی باشد و صحابی سر دیگر در مرتبه پایین‌تر و یا فلان عارف در درجه دیگر.

سپس حجت‌الاسلام دکتر گریوانی گفت: ما در متون دینی دو تعبیر متمایز داریم که حکایت از وجود عرفان خاص اهل‌بیتی و وحیانی دارد و آن این‌که گاهی می‌گوییم جهاد فی سبیل الله و گاهی جهاد فی الله. جهاد نخست، همان جهاد در معرکه و جهاد اصغر است ولی جهاد دوم، همان جهاد اکبر و جهاد در راه خدا و عرفان است. هم‌چنین به تعبیر حضرت امیر(ع) در نهج‌البلاغه «کان فی ما مضی اخ فی الله»… انتساب اخوت به الله یعنی برادر عرفانی نه برادر دینی مصطلح است.

وی در پایان در وجه جمع میان دو دیدگاه مطرح شده از سوی ارائه‌دهنده و ناقد گفت: ما باید در تبیین‌های خود درباره مقامات عرفانی اهل‌بیت(ع) سخت‌گیرانه برخورد کنیم؛ چنان‌چه دکتر جعفری در مقاله خود تعبیر به دشواریابی اصحاب سر داشتند، اما از سوی دیگر، ذومراتب بودن مقامات عرفانی خود موجب پذیرش اصل مسئله و گنجاندن صحابی سر اهل‌بیت(ع) در جایگاه سلوکی مخصوص به خود است.

مطالب مشابه