در گفت‌وگو با جماران مطرح شد؛

هیچ پله‌ای از منیت در حاج احمدآقا نبود

تاریخ انتشار:

حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب درباره مشی فراجناحی مرحوم یادگار امام به جماران می گوید: «ایشان جناحی فکر نمی‌کرد و مثلا حتی یک جلسه ناهار هفتگی وی با مؤتلفه تعطیل نشد. برخی تصور می‌کنند که حاج احمد آقا به جناح چپ تعلق دارد و کاری به جناح راست ندارد، در حالی که آقای مهدوی کنی، آقای عسکراولادی و خیلی از بزرگان درجه یک این طرف و آن طرف برای حاج احمد آقا مساوی بودند؛ با همه ارتباط داشت، به همه احترام می‌گذاشت و ارتباط مستقیم می‌گرفت. یادم است آسید کمال موسوی که استاد اخلاق ایشان بود، تصادف کرد، بلافاصله حاج احمد آقا به من زنگ زد و گفت از احوالات سید کمال موسوی چه خبر؟ و شخصاً مسائل را پیگیری می‌کرد.».

 رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب می گوید، حاج احمد آقا بدون ادعا، بدون خودنمایی، بدون به رخ کشیدن و بدون اینکه به کسی گفته باشد بحران‌ها را از سر نظام گذراند؛ چون زمینۀ عرفانی حاج احمد آقا خیلی محکم، قوی و بالا بود و ایشان دنبال چله‎ نشینی و خودسازی‌های خاصی بود، برنامه خاصی داشت و هیچ پله‌ای از خودنمایی، منیّت و اینکه من چه کردم در ایشان نبود.​
به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از پایگاه خبری جماران؛مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب که به مناسبت بیست و هشتمین سالروز رحلت مرحوم یادگار امام انجام شده، در پی می آید:

علاقمندیم که ناگفته‌هایی درباره شخصیت و ابعاد مختلف زندگانی مرحوم حاج سید احمد خمینی را از زبان شما بشنویم.

حضرت امام(رض) دو فرزند عزیز داشتند، یکی از آن‌ها را از کتاب‌ها و آثارش، و دیگری را از رفتارش می‌شناسیم. این دو بزرگوار از هوش فوق‌العاده و سرشاری برخوردار بودند. جایگاه حاج آقا مصطفی را در آثار قلمی و حاج احمد آقا را در عملکرد ده سالۀ موفق می‌بینیم. این دو بزرگوار در هوش فوق‌العاده و استثنایی بودند. امروز که سال‌ها از رحلت امام می‌گذرد متوجه می‌شویم که به دلیل هوش سرشار حاج احمد آقا، بحران‌های شدید و عقبه‌های خطرناکی پشت سر گذاشته شد و حاج احمد آقا بدون ادعا، بدون خودنمایی، بدون به رخ کشیدن و بدون اینکه به کسی گفته باشد بحران‌ها را از سر نظام گذراند؛ چون زمینۀ عرفانی حاج احمد آقا خیلی محکم، قوی و بالا بود و ایشان دنبال چله‎ نشینی و خودسازی‌های خاصی بود، برنامه خاصی داشت و هیچ پله‌ای از خودنمایی، منیّت و اینکه من چه کردم در ایشان نبود.

ایشان هوشمندانه دفتر امام را از خطرات و لحظات سختی گذراند. من ساعت دو بعد از ظهر روز 22 شهریور 1359 دم منزل امام بودم که هواپیماهای عراقی قصد داشتند منزل امام را بمباران کنند؛ دیدم که چقدر سریع اطراف منزل امام را خالی کردند.

مسأله انفجار بیت امام به وسیله قطب‌زاده، مسأله سید عبدالرضا حجازی، مسأله آقای شریعتمداری، مسأله آقای منتظری، مسائل حسّاس اصفهان و قهدریجان، ماجراهای خطرناکی بود که احمد آقا بیت امام را عبور داد و مشکلی پیش نیامد. ایشان در این قضایا هیچ وقت خودنمایی نکرد و به رخ احدی از آحاد جامعه نکشید؛ حتی در محافل خصوصی خودمانی تعریف نکرد که من چه بحران‌هایی را حل کردم و چه مسائلی را از سر مملکت گذراندم. هوش سرشار، زمینه عرفانی و معنوی و امانت‌داری قوی حاج احمد آقا نگذاشت چیزی از اسرار امام لوث شود و از بین برود، یا حرف امام زمین بماند، یا خدای نکرده امام را ابزار و وسیله‌ای برای رشد دنیوی و مادی خود قرار دهد و از امام برای رفتن به مدارج بالا نردبانی نساخت. واقعاً خود را فراموش کرد تا امام و انقلاب احیاء شد. لحظات، حساسیت‌ها و اطلاعات جنگ را دقیق به امام می‌رساند.

به دلیل سن بالا و ناراحتی قلبی، ساعات و لحظات امام حساس بود و حاج احمد آقا با کمال درایت و هوشمندیِ سرشار و خود فراموشی و حالت معنوی و عرفانی و اینکه دنبال چیزی برای خود نبود و با امانتداری و رازداری، وظایف خود را به احسن وجه انجام داد. امکان دارد ما امانتدار باشیم، حرف را درست نقل کنیم اما آن را به هزاران نفر بگوییم، ممکن است امانتدار باشیم اما رازدار نباشیم، اما حاج احمد آقا هم امانت‌دار و هم رازدار بود.

ایشان جناحی فکر نمی‌کرد و مثلا حتی یک جلسه ناهار هفتگی وی با مؤتلفه تعطیل نشد. برخی تصور می‌کنند که حاج احمد آقا به جناح چپ تعلق دارد و کاری به جناح راست ندارد، در حالی که آقای مهدوی کنی، آقای عسکراولادی و خیلی از بزرگان درجه یک این طرف و آن طرف برای حاج احمد آقا مساوی بودند؛ با همه ارتباط داشت، به همه احترام می‌گذاشت و ارتباط مستقیم می‌گرفت. یادم است آسید کمال موسوی که استاد اخلاق ایشان بود، تصادف کرد، بلافاصله حاج احمد آقا به من زنگ زد و گفت از احوالات سید کمال موسوی چه خبر؟ و شخصاً مسائل را پیگیری می‌کرد.

برای تبلیغات اسلام در خارج از کشور خیلی حساس بود. وی بعد از حج خونین، به آیت الله تسخیری زنگ زد که امام تو را می‌خواهد، برو به جده، در کنفرانس اسلامی شرکت کن و از فتوای امام درباره سلمان رشدی دفاع کن.

اخوی من در بوسنی و هرزگوین به شهادت رسید، وی زن نداشت و حاج احمد آقا دختر نداشت. در مراسم ترحیم وی، حاج احمد آقا دم در حسینیه مسجد ارک مثل صاحب عزا نشسته بود. همه از من می‌پرسیدند برادر شما، داداشِ داماد حاج احمد آقا بود؟ من گفتم، «داداش من زن نداشت و حاج احمد آقا دختر ندارد». لذا حاج احمد آقا به فعالیت های برون مرزی دلبستگی خاصی داشت.

خدا ایشان را رحمت کند که از برکات ماندگار انقلاب اسلامی بود. من می‌دانم که اگر ایشان نبود چه اتفاقاتی در دفتر امام می‌افتاد. شخصیت هایی جمع شدند تا حاج احمد آقا را برای ریاست جمهوری کاندیدا کنند، اما ایشان به جز امتثال امام چیزی را قبول نمی‌کرد و می‌گفت من در خدمت امام بودن را بر هر مقامی ترجیح می‌دهم. فداکاری، ایثارگری، خود را در معرض فِدا قرار دادن و در خدمت امام بودن از امتیازات ایشان بود. حاج احمد آقا می‌گفت امام که می‌خواست به گوش هر کسی بزنند، دست من را می‌گرفتند و به گوش او می‌زدند، ولی هر وقت می‌خواستند کسی را ناز بکشند باید با دست مبارک خودشان ناز می‌کشیدند.

قصه‌های زیادی دارم که ایشان چگونه خود را فدا می‌کرد. نقل می‌کرد که امام به من می‌گفت به فلانی زنگ بزن و فلان چیز را بگو، من هم امتثال امر می‌کردم، در حالی که بقیه ادعا می‌کردند احمد آقا حرف خود را می‌گوید! ما می‌دانیم که حاج احمد آقا بسیار دقیق بود تا کلمه‌ای از حرف‌های امام حابجا نقل نشود.

این روزها برخی‌ها خواسته و ناخواسته، عمداً و سهوا در تلاش هستند بُعد امانت‌داری حاج احمد آقا را زیر سؤال ببرند و به نوعی حضرت امام را زیر سوال می‌برند و ادعا می‌کنند که در روزهای پایانی زندگی امام بسیاری از اتفاقات از سوی حاج احمد آقا بود. می خواهم در این بحث دل جوان‌ها را قرص کنید و اگر خاطراتی دارید بفرمایید.

من نمی‌توانم اسم ببرم، اما امام با یکی از بزرگان که هم‌اکنون از مراجع تقلید هستند، برخورد تندی کرده بودند. امام به احمد آقا عصر گفته بودند که پیام را به ایشان برسانند اما حاج احمد تعلل می‌کرد که من چگونه این مطلب را به آن بزرگوار منتقل کنم! حاج احمد آقا می‌گفت، «صبح فردا با خود گفتم که امام من را توبیخ می‌کند که چرا مطلبی که سه بار گفتم را به آن آقا نگفتی؟ لذا با مقدمات بعیده‌ و طولانی به آن آقا پیام امام را به گونه‌ای منتقل کردم تا دلخور نشود».

خودم از زبان آن بزرگ شنیدم که گفت، «بله ما توسط فلانی یعنی حاج احمد آقا مظلوم واقع شدیم!» در صورتی که من می‌دانستم پیام، پیام امام بود. به قول شهید مطهری امیرالمؤمنین(ع) در جامعه، جاذبه و دافعه داشت؛ هر رهبر دیگر نیز جاذبه و دافعه دارد، و الّا رهبر نیست. امام دافعۀ خود را به وی منتقل می‌کنند، امام می‌توانستند مستقیم به ایشان نامه بنویسند و برای اطلاعِ مردم، رادیو و تلویزیون آن را پخش کند، اما زمانی که امام می‌خواستند توبیخ کنند، باید به یک نفر پیام خود را می‌دادند، امام پیام را به حاج احمد آقا می‌دادند و ایشان با هوش سرشار و با لطایف‌الحیل به صورتی که طرف مقابل ناراحت نشود، پیام را منتقل می‌کرد.

امام فقط یک بار به مردم گفتند و علنی کردند که من جام زهر را سر کشیدم، در حالی که می‌دانیم و شاهد بودیم که در طول رهبری‌شان صدها بار جام زهرِ کوچک و بزرگ را سرکشیدند، ولی به مردم نگفتند. شکست‌هایی در طول جنگ اتفاق می‌افتاد و یک باره به امام پیام می‌دادند دو گردان را آب بُرد! این‌ها خبرهای تلخی برای یک پیرمرد هشتاد ساله بود. امام خیلی رنج می‌کشید، تحمل می‌کرد و حاج احمد آقا ناقل پیام‌های تلخ بود. متأسفانه افراد بی‌تقوا می‌گویند که حرف‌های خود حاج احمد آقا بود! مقام معظم رهبری در پیام خود از واژه «یاور عظیم امام» برای حاج احمد آقا استفاده کردند و امانت‌داری ایشان را تأیید فرمودند.

به نظر من حاج احمد آقا مظلوم واقع شد، ولی ثمره این مظلومیت، انقلاب اسلامی بود. گرچه مشکلاتی در داخل داریم اما در سراسر جهان این شعله برافروخته شده و اسلام زنده شده است. من هفته گذشته نزد رهبر اباضیه جهان در عمّان بودم، وی گفت، «با انقلاب امام خمینی(ره) ما احساس حیات و زندگی کردیم». ما باید بدانیم که حاج احمد آقا فدای مسأله کمی نشد، فدای بیداری و انقلاب اسلامی در جهان شد و جهانی را زنده کرد که هرچند طوفان‌ها و بادهای کوتاه و بلند می‌وزد اما باید بدانیم که اصالت و ماندگاری انقلاب اسلامی در جهان اسلام چیزی نیست که فراموش شود.

من که با آقای علامه خلیلی رهبر اباضیه صحبت می‌کردم، اصلاً حرف امام را نزدم و اسم انقلاب را نبردم، اما ایشان فی‌البداهه گفت که ما با انقلاب اسلامی احساس وجود و حیات کردیم.

آیا در دوران حاج احمد آقا، درب دفتر امام به روی همه جناح‌ها و ظرفیت‌ها نظام باز بود؟

بله، درب بیت امام برای همه باز بود، و هیچ کس گله‌ای نداشت که من پیغامی داشته باشم و نتوانم به امام برسانم. حتی کسانی که در قم بودند، با امام کاری داشتند و رویشان نمی‌شد به آقای مهدوی‌کنی مراجعه می‌کردند. اساساً اعضای دفتر امام از همه طیف‌ها بودند هم آقای رسولی بود، هم آقای صالحی بود، هم آقای توسلی بود، از همه تفکرات در دفتر امام بودند، نزد امام رفت و آمد می‌کردند و هر کدام از آنها نقشی داشتند.

درباره فعالیت‌های برون مرزی بیشتر توضیح دهید.

حاج احمد آقا به صدور انقلاب معتقد بود و قبل از انقلاب با امام موسی صدر، یاسر عرفات و جنبش اَمَل ارتباط داشت. ایشان به لبنان مسافرت کرده بود و جنبش‌های برون مرزی را می‌شناخت.لذا بعد از انقلاب ارتباطات ایشان با شخصیت‌ها و گروه‌های خارج از کشور ادامه پیدا کرد.

مطالب مشابه