تقابل اسلام نبوی و اسلام اموی در حرکت عاشورای 61 هجری

تاریخ انتشار:
اسلام نبوی و اسلام اموی

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛دکتر روح الله رحمانی شمس مسئول موسسه گفتمان اخلاق و ادیان و دانش آموخته دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی آورده است:

آیا واقعه عاشورا که در فرهنگ شیعه یکی از مهم‌ترین و موثرترین رویدادهای تاریخی است، یک قیام علیه ظلم بوده و یا خروج بر خلیفه مسلمین و یا نبردی میان دو طائفه عرب؟ این نوشتار به برسی و بیان مطالبی می‌پرداز که در واقعه عاشورای 61 هجری به ان پرداخته نشده اما در واقع سلسله‌ای از رویدادها باعث می شوند تا حرکت اسلامی به واقعه کربلا منجر شود. اگر بنا باشد درباره واقعه عاشورا سخنی به میان آید باید این رویداد تاریخی در بستری پیش از محرم الحرام سال 61 هجری قمری مورد واکاوی قرار گیرد. از دوران پس از پیامبر، جامعه اسلامی شاهد مسئله‌ای نوپدید با عنوان خلافت است. این موضوع دارای حامیانی است و در مقابل شخصیت‌های مطرحی از انصار و مهاجرین نیز با این جریان مخالف هستند. بسیاری از بزرگان مشرکین که در مقابل اسلام و پیامبر بودند در این دوران به اسلام گرویده و تغییر رویکرد داده‌اند و جامعه شاهد پارادایمی است که مخالفان تبدیل به مبلغان شده‌اند. اما عملا همچنان در جامعه سنت‌ها و طرز فکرهای دوران جاهلی حضور و نفوذ دارد. با تغییر روش حکومت از منهج نبوی به روش خلفا حوادثی در این میان رخ می‌دهد که در تاریخ به عنوان فتوحات ثبت و ضبط شده است و این رویداد نیز تاثیر بسزایی در نگرش جدید ایفا می‌نماید. هرچند نوع فتوحات در مناطقی مانند شام نسبت به مناطق ایران و تا اندازه‌ای روم متفاوت بوده و نوع تصرف و فتح منطقه شامات در پدیدار شدن نوع خاصی از اسلام بی‌تاثیر نبوده است.

در دوران خلیفه اول و در پی لشکرکشی مسلمانان به سوی شامات، این منطقه با کمترین جنگ و خونریزی به دست مسلمانان افتاد و با توجه به اینکه ابوسفیان و یزید بن ابوسفیان و به همراه پدر و برادر، معاویه نیز در این لشکر حضور داشتند و به نوعی خلیفه به دنبال به دست آوردن حمایت این خانواده برای استحکام بیشتر جایگاه خلافت است، پس از تصرف شام زمامداری این منطقه نیز به دست این خاندان قرار می‌گیرد.  منطقه شام منطقه‌ای وسیع با آب و هوا و اقلیمی مناسب و نیز دارای فرهنگی خاص بوده است. ساکنان آن تحت قیمومیت بیزانسی بوده اما با وجود مسیحی بودن اکثر مردمان این منطقه، دارای اختلاف اعتقادی-الهیاتی با مسیحیان روم و بیزانسی بوده‌اند؛ بدین شکل که آنها دارای اعتقادات منوفیزیتی و در سایر مناطق اکثرا دئوفیزیت بوده و این مسئله مهمی در به حاشیه رانده شدن کلیسای شام و مسیحیان این منطقه داشته است.

این فتح بدون خونریزی انجام می‌پذیرد و با وجود مسیحیان منوفیزیت که با توجه به نقل تاریخی از حضور لشکریان مسلمان استقبال می‌شود و نیز با مرگ یزید بن ابوسفیان در طاعون شام و واگذاری زمامداری کل منطقه شامات در دوران خلافت عثمان به معاویه، بستری آماده جهت تبلیغ و ترویج نوع خاصی از اسلام آسان‌تر گردد. در بررسی تاریخ اسلام می‌توان شخصیت‌شناسی معاویه را در سیاست‌ورزی‌های متعددی مشاهده نمود. نوع اسلام آوردن معاویه و خاندان ابوسفیان، شخصیت وی در دوران حیات پیامبر، برخورد و نوع زمامداری در دوران خلیفه اول و دوم، استفاده از عدم وجود مولفه‌های مدیریتی در دوران عثمان و از همه مهم تر برخوردها و تکیه بر سوابق و ماموریت از جانب خلیفه دوم در مقابل امام علی(ع) باید به دقت مورد واکاوی قرار گیرد تا بتوان بهتر قیام سید الشهدا(ع) را تحلیل نمود. معاویه در موارد مختلفی در نامه‌هایی به امام علی(ع)، خود را والی شام و منصوب از جانب خلیفه دوم معرفی می‌کند و از واگذاری قدرت به خلیفه وقت اجتناب می‌ورزد و کار تا جای پیش می‌رود که منجر به جنگ صفین و نیز تشویق و ترغیب بزرگانی از صحابه چون طلحه و زبیر جهت قرار گرفتن در مقابل خلیفه را در دستور کار قرار می‌دهد و دلیل این تحرکات نیز خون‌خواهی از خلیفه سوم اعلان می‌گردد.

تمامی این اشارات تاریخی در جای خود مستندات قابل توجهی است تا بتوانند واقعه‌ای چون کربلا را رقم بزنند. اما نکات دیگری نیز در تاریخ موجود است که سبب می‌شوند تا قرائتی دیگر از اسلام در شام رواج یابد. اولین نکته زیرکی و فراست شخص معاویه است که در برخی خطبه‌های امام امیرالمومینن علی(ع) نیز به آن اشاره شده که این نوع از زیرکی مورد مذمت توسط امام قرار می‌گیرد. مورد دیگر نوع حکومت و سازمان اداری معاویه است. معاویه با توجه به فاصله شام تا پایتخت حکومت اسلامی در دوران خلفا که در مدینه ساکن بودند، توانست به نوعی ایدئولوژی خاص خود را حاکم نموده و دین سیستماتیزه‌ای را در شام مستقر نماید. همین مسئله در امور اجرایی حکومت و مناسبات اداری نیز جاری بود و در تمام شئون حکومتداری این ایدئولوژی سرازیر شده تا جایی که در لشکریان معاویه نیز این اعتقاد و رنگ‌وبوی اسلام خاص کاملا ملموس و مشهود بود. از طرفی نیز معاویه توانسته بود حضور خود را در تمامی جوانب حکومت از امور دیوانی تا مشاوران و وزرا و بزرگان لشکر، حضوری واقعی نشان دهد و در واقع حضور و نفوذ بالایی داشته باشد. این حضور علی‌الدوام باعث می‌شد با توجه به نوع اسلام شکل یافته در شام معاویه شخصیت واجب‌الاطاعه نشان داده شود که عهدم اطاعات از وی به عنوان عدم تبعیت از سنت رسول الله و تخلف از امور دینی تلقی شود.

خلق و جعل روایات در فضائل شام و خاندان ابوسفیان و شخص معاویه و در نقطه مقابل هم رتبه قرار دان تمام صحابه پیامبر و عدم نقل فضائل شخصی چون امام علی(ع) و حتی روایات مذمت بر علیه خاندان بنی‌هاشم و بزرگان ایشان، باعث شده بود تا اسلام در اندیشه بسیاری در خاندان ابوسفیان متبلور شود و این شخصیت‌ها به عنوان نمادی از اسلام حقیقی که تمام اعمال و رفتارشان مصداق واقعی از اسلام است، جلوه‌نمایی نماید. با توجه به این رویکرد معاویه که می توان به شکل مختصر این گونه بیان نمود که سیاست وی در دوران خلیفه دوم به شکل کامل اطاعت‌پذیری از قواعد و قوانین وضع شده توسط خلیفه و در دوران خلیفه سوم بهره‌برداری و کمال استفاده از سوء‌مدیریت و یا خالی بودن جایگاه مدیریت در دوران خلافت خلیفه سوم و عدم اطاعت‌پذیری و تاکید بر منصوب بودن از جانب خلیفه دوم در دوران خلیفه چهارم و همچنین ایجاد جوی متشنج در دوران خلافت امام علی(ع) با حمله و تاراج و قتل شیعیان و خاندان‌هایی که به این شیعیان منصوب بودند، توانست سیاست اداری خود را پایه‌ریزی نماید.

وی با کمک گرفتن از اصول اساسی دینی و جعل احادیث در فضائل و مناقب خود و خاندانش و با توجه به نوع تصرف و پذیرش اسلام توسط ساکنان منطقه شام و اقصی نقاط مرتبط با این منطقه و نفوذ پیش از اسلام خاندان ابوسفیان با توجه با تجارت این خاندان در منطقه شام و آشنایی با مردمان و اداب و رسوم و علائق و سلایق آن‌ها، توانست نوع دین‌داری خاصی را نیز تعیین نماید و این مسئله را از درون کاخ خضرا تا سربازان و لشکریان و در توده مردم نهادینه نماید.

با این تفاصیل می‌توان گفت در شام، اسلامی متولد شد که باید آن را اسلام اموی نامید. حال با نگاهی به دوران امام مجتبی(ع) با توجه به عدم وفای بزرگان همراه با امام و خیانت آنان و زمین‌گیر شدن سپاه در مدائن، و با توجه به نوع سیاست‌های معاویه در این واقعه و منجر شدن به صلح امام و منتج شدن این موضوع به مسئله خلافت وی، این نوع از اسلام توانست دارای قدرت و نفوذ بیشتری شود و در مناطق دیگری نیز خود را به شکل‌های دیگری نمایش دهد.

در این میان تنها اشتباه تاکتیکی معاویه را می‌توان به نوعی انتخاب یزید به عنوان خلیفه پس از خود دانست؛ زیرا دو مسئله در این موضوع بسیار پراهمیت است؛ مهمترین این دو، وجود بندی به عنوان عدم انتخاب جانشین توسط معاویه برای پس از خود و دیگری اینکه بسیاری از اطرافیان و بزرگان جامعه آن زمان اسلامی، با انتخاب یزید موافق نبودند و او را به هیچ عنوان شایسته این مقام نمی‌دانستند. اما سیاست‌های معاویه در دوران حکومتداری موجب شده بود تا مخالفت جدی از جانب مردم شام و مناطق اطراف اتفاق نیفتد زیرا اطاعت از این خاندان بر خود را واجب می‌دانستند و معاویه نیز تمام تلاش خد را معطوف داشته بود تا در تمام جهات رضایت مردمان و بزرگان این منطقه را حفظ نماید. هرچند که فسق یزید بر کسی پوشیده نبود و عدم صلاحیت وی بر منسب خلافت و عدم توانمدی او در این زمینه با وجود پرورش در محیط صحرانشینی و بدوی در کنار مادر و خانواده مادری در این مسئله تاثیر بسزایی داشت. این نوع پرورش در یزید به قدری قدرتمند بود که سیاست‌های معاویه با وجود توفیق بسیار در برنامه‌های گوناگون در اینجا بی‌تاثیر بوده و حتی این انتخاب سیاست‌های دیگر را تحت‌الشعاع قرار داده بود.

حال اگر به موضوع قیام امام حسین(ع) و خارج شدن از مدینه به سمت مکه و از مکه به سمت کوفه با توجه به مطالب ذکر شده و نیز نوع سیاست‌های یزید که در حقیقت دارای شخصیتی بدوی و به دور از آداب و سنن شهرنشینی بود، و نوع تربیت یافتگی در میان قبیله مادری در بیابان و عدم توفیق معاویه در تربیت وی جهت جانشینی علت این حرکت و وقایع بعدی گردید. در این میان آنچه موجب حادتر شدن مسئله شد، نبود سیاست کافی در نوع برخورد سیاسی-اجتماعی حکومت یزید که امام را مخیر می‌نماید بین پذیرش بی‌قید و شرط خلافت و یا کشته شدن؛ امام برای حفظ جان خود و اینکه به مردم آگاهی دهد که راهی جز این برای ایشان باقی نمانده از مدینه عازم مکه می‌شوند و با توجه به جریانات تاریخی که جاسوسانی از جانب یزید قصد ترور امام در سرزمین مقدس را داشتند و عدم تمایل امام بر هتک حرمت این سرزین و ریخته شدن خونشان در مکانی که هر نوع خونریزی در آن حرام اعلان شده است، امام از مکه خارج و راهی کوفه می‌شوند. اما جریان اصلی در این بین بازگشت به همان نوع اسلام نبوی دارد که در این سال‌ها اسلام اموی در حال سکه رایج شدن در میان مسلمانان است و امام در ابتدا با خطاب قرار دادن یزید از بیعت با وی امتناع نموده و هدف از این حرکت را اصلاح در دین جد خود، پیامیر اسلام و بازگرداندن اسلام به مسیر خود اعلان می‌نمایند.